دیوان شمس/آن را که درون دل عشق و طلبی باشد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (آن را که درون دل عشق و طلبی باشد) از مولوی |
' |
آن را که درون دل عشق و طلبی باشد | چون دل نگشاید در آن را سببی باشد | |
رو بر در دل بنشین کان دلبر پنهانی | وقت سحری آید یا نیم شبی باشد | |
جانی که جدا گردد جویای خدا گردد | او نادرهای باشد او بوالعجبی باشد | |
آن دیده کز این ایوان ایوان دگر بیند | صاحب نظری باشد شیرین لقبی باشد | |
آن کس که چنین باشد با روح قرین باشد | در ساعت جان دادن او را طربی باشد | |
پایش چو به سنگ آید دریش به چنگ آید | جانش چو به لب آید با قندلبی باشد | |
چون تاج ملوکاتش در چشم نمیآید | او بیپدر و مادر عالی نسبی باشد | |
خاموش کن و هر جا اسرار مکن پیدا | در جمع سبک روحان هم بولهبی باشد |