دیوان شمس/گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت) از مولوی |
' |
گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت | گفتا چه کار داری گفتم مها سلامت | |
گفتا که چند رانی گفتم که تا بخوانی | گفتا که چند جوشی گفتم که تا قیامت | |
دعوی عشق کردم سوگندها بخوردم | کز عشق یاوه کردم من ملکت و شهامت | |
گفتا برای دعوی قاضی گواه خواهد | گفتم گواه اشکم زردی رخ علامت | |
گفتا گواه جرحست تردامنست چشمت | گفتم به فر عدلت عدلند و بیغرامت | |
گفتا که بود همره گفتم خیالت ای شه | گفتا که خواندت این جا گفتم که بوی جانت | |
گفتا چه عزم داری گفتم وفا و یاری | گفتا ز من چه خواهی گفتم که لطف عامت | |
گفتا کجاست خوشتر گفتم که قصر قیصر | گفتا چه دیدی آن جا گفتم که صد کرامت | |
گفتا چراست خالی گفتم ز بیم رهزن | گفتا که کیست رهزن گفتم که این ملامت | |
گفتا کجاست ایمن گفتم که زهد و تقوا | گفتا که زهد چه بود گفتم ره سلامت | |
گفتا کجاست آفت گفتم به کوی عشقت | گفتا که چونی آن جا گفتم در استقامت | |
خامش که گر بگویم من نکتههای او را | از خویشتن برآیی نی در بود نه بامت |