امیر خسرو دهلوی (انتخاب از قصاید)/کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (انتخاب از قصاید) (کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است) از امیر خسرو دهلوی |
' |
کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است | هر که قانع شد به خشک و ترشهی بحر وبر است | |
تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه | کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است | |
شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل | چون تبر برداشت منت بر بتان آذر است | |
دولت آن نبود که سلطان را پرستی چون سگان | خدمت درویش کن کاین مایه فراذ فرتر است | |
مرد بینا در گلیم و پادشاه عالم است | تیغ خفته در نیام و پاسبان کشور است | |
پیر ار از نامردای رگ چو پیدا شد ز پوست | بهر تعلیم مریدان، راستی را مسطر است | |
هست بینایی بشر آنجا که عین عزت است | هست مرغابی ملک جایی که به حر اخضر است | |
فرهمت سالکان را ، راه عرش و کرسی است | پر بلبل ، نردبان شاخ سرو صرصر است | |
جعفر آن باشد که طیار ازفلک بیرون پرد | نی کسی کاو بال را طیار سازد جعفر است | |
نفس خاک تست هر گه نور بر تو تافتست | سایه زیر پابود هر گه که برتارک خور است | |
در تصوف ، رسم جستن، خنده کردن بر خود است | در تیمم مسح کردن خاک کردن برسر است | |
دل زسوداهای گوناگون بشوی و جمع باش | زانکه اوراق سفید ایمن ز بیم ابتر است | |
کار بیداران نباشد خوابگاه آراستن | همت درویش خواب آلوده جایی لنگر است | |
رخش همت را فگن بر گستوان از دلق فقر | نقش محراب بکن کاینجا جهاد اکبر است | |
خستن نفس گزندهی مذهب صاحب دلت | کشتن مار گزندهی قوت افسون گر است | |
از جراحت زنده گردد دل که فاسد شد چو خون | ورد «الشافی هوالله» بر زبان نشتر است | |
کاراین جا کن که تشویش است در محشر بسی | آب از این جا بر، که در دریا، بسی شور و شر است | |
احتراق مفلسی مصباح راه ظلمت است | ذوالفقار حیدری مفتاح به آب خیبر است | |
هر که پا بسته به زر باشد به زنجیرست اسیر | بیش از این نبود که او بسته به زنجیر زر است | |
رسم مردم نیست خود بینی ببین مردم به چشم | عین بینایی و در خود ننگرد، زان سرور است | |
چشم حاصل کن که آنگه مینماید بیحجاب | آنچه پنهان در پس این شیشهی صافی در است | |
هر که خواند علم شرع آنهم نه از بهر خداست | از پی تعظیم میرد اعتقاد داور است | |
هر کرا خاموش بینی ، پند میگوید بگیر | کالت دشنام گفتن جا هلان را منبر است | |
معنی خسرو موثر ناید اندر مردگان | هیچگه دیدی که مستی در سبو و ساغر است | |
یاربم تو فیق ده کارم به جانا وقت مرگ | آنچه فرمان خدا و سنت پیغمبر است |