سنایی غزنوی (غزلیات)/ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست) از سنایی غزنوی |
' |
ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست | وین دلم را طاقت اندیشهی ایام نیست | |
پختهی عشقم شراب خام خواهی زان کجا | سازگار پخته جانا جز شراب خام نیست | |
با فلک آسایش و آرام چون باشد ترا | چون فلک را در نهاد آسایش و آرام نیست | |
عشق در ظاهر حرامست از پی نامحرمان | زان که هر بیگانهای شایستهی این نام نیست | |
خوردن می نهی شد زان نیز در ایام ما | کاندرین ایام هر دستی سزای جام نیست | |
تا نیفتد بر امید عشق در دام هوا | کاین ره خاصست اندر وی مجال عام نیست | |
هست خاص و عام نی نزدیک هر فرزانهای | دانهی دام هوا جز جام جان انجام نیست | |
جاهلان را در چراگه دام هست و دانه نی | عاشقان را باز در ره دانه هست و دام نیست |