منوچهری (قصاید و قطعات)/نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا
نسخهٔ تاریخ ۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۷ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | منوچهری (قصاید و قطعات) (نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا) از منوچهری |
' |
نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا | باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا | |
آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود | میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا | |
بوستان گویی بتخانهی فرخار شدهست | مرغکان چون شمن و گلبنکان چون وثنا | |
بر کف پای شمن بوسه بداده وثنش | کی وثن بوسه دهد بر کف پای شمنا | |
کبک ناقوسزن و شارک سنتورزنست | فاخته نایزن و بط شده طنبورزنا | |
پردهی راست زند نارو بر شاخ چنار | پردهی باده زند قمری بر نارونا | |
کبک پوشیده به تن پیرهن خز کبود | کرده با قیر مسلسل دو بر پیرهنا | |
پوپوک پیکی، نامه زده اندر سر خویش | نامه گه باز کند، گه شکند بر شکنا | |
فاخته راست بکردار یکی لعبگرست | در فکنده به گلو حلقهی مشکین رسنا | |
از فروغ گل اگر اهرمن آید بر تو | از پری بازندانی دو رخ اهرمنا | |
نرگس تازه چو چاه ذقنی شد به مثل | گر بود چاه ز دینار و ز نقره ذقنا | |
چونکه زرین قدحی بر کف سیمین صنمی | یا درخشنده چراغی به میان پرنا | |
وان گل نار بکردار کفی شبرم سرخ | بسته اندر بن او لختی مشک ختنا | |
سمن سرخ بسان دو لب طوطی نر | که زبانش بود از زر زده در دهنا | |
وان گل سوسن مانندهی جامی ز لبن | ریخته معصفر سوده میان لبنا | |
ارغوان بر طرف شاخ تو پنداری راست | مرغکانند عقیقین زده بر بابزنا | |
لاله چون مریخ اندر شده لختی به کسوف | گل دوروی چو بر ماه سهیل یمنا | |
چون دواتی بسدینست خراسانیوار | باز کرده سر او، لاله به طرف چمنا | |
ثوب عتابی گشته سلب قوس قزح | سندس رومی گشته سلب یاسمنا | |
سال امسالین نوروز طربنا کترست | پار وپیرار همیدیدم، اندوهگنا | |
این طربناکی و چالاکی او هست کنون | از موافق شدن دولت با بوالحسنا |