خواجوی کرمانی (غزلیات)/جان پرورم گهی که تو جانان من شوی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (جان پرورم گهی که تو جانان من شوی) از خواجوی کرمانی |
' |
جان پرورم گهی که تو جانان من شوی | جاوید زنده مانم اگر جان من شوی | |
رنجم شفا بود چو تو باشی طبیب من | دردم دوا شود چو تو درمان من شوی | |
پروانه وار سوزم و سازم بدین امید | کاید شبی که شمع شبستان من شوی | |
دور از تو گر چه ز آتش دل در جهنمم | دارم طمع که روضهی رضوان من شوی | |
مرغ دلم تذرو گلستان عشق شد | بر بوی آنکه لاله و ریحان من شوی | |
اکنون که خضر ظلمت زلف تو شد دلم | بگشای لب که چشمهی حیوان من شوی | |
چشمم فتاد بر تو و آبم ز سر گذشت | و اندیشهام نبود که طوفان من شوی | |
چون شمع پیش روی تو میرم ز سوز دل | هر صبحدم که مهر درفشان من شوی | |
زلفت بخواب بینم و خواهم که هر شبی | تعبیر خوابهای پریشان من شوی | |
میگفت دوش با دل خواجو خیال تو | کاندم رسی بگنج که ویران من شوی | |
وان ساعتت رسد که بر ابنای روزگار | فرمان دهی که بندهی فرمان من شوی |