خواجوی کرمانی (غزلیات)/بیار باده که وقت گلست و موسم باغ
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (بیار باده که وقت گلست و موسم باغ) از خواجوی کرمانی |
' |
بیار باده که وقت گلست و موسم باغ | ز مهر بردل پر خون لاله بنگر داغ | |
دماغ عقل معطر کن از شمامهی می | بود که بوی عفافش برون رود ز دماغ | |
گهی که زاغ شب از آشیان کند پرواز | ز عکس باده چو چشم خروس کن پر زاغ | |
اگر چراغ نباشد به تیره شب شاید | چرا که باغ برافروخت از شکوفه چراغ | |
بر آتش رخ گل آب میفشاند میغ | وز آب آینه گون زنگ میزداید ماغ | |
ببین که مرغ چمن دمبدم هزار سلام | بدست باد صبا میکند بباغ ابلاغ | |
ز رهگذار نسیم بهار رنگ آمیز | شدست ساحت بستان چو کلبهی صباغ | |
خوشا بطرف گلستان شراب نسرین بوی | ز دست لاله عذاران عنبرین اصداغ | |
چو راغ را شود از لاله شقه خون آلود | بخون لاله بباید گرفت دامن راغ | |
مگو حکایت پیمان و نام توبه مبر | که نیست از می و پیمانهام به توبه فراغ | |
به صحن باغ قدح نوش و غم مخور خواجو | که آنکه باغ بنا کرد برنخورد از باغ |