عطار (غزلیات)/هرچه نشان کنی تویی، راه نشان نمیبرد
نسخهٔ تاریخ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۴ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | عطار (غزلیات) (هرچه نشان کنی تویی، راه نشان نمیبرد) از عطار |
' |
هرچه نشان کنی تویی، راه نشان نمیبرد | وآنچه نشانپذیر نی، این سخن آن نمیبرد | |
گفت زبان ز سر بنه خاک بباش و سر بنه | زانک ز لطف این سخن، گفت زبان نمیبرد | |
در دل مرد جوهری است از دوجهان برون شده | پی چو بکردهاند گم کس پی آن نمیبرد | |
ماه رخا رخ تو را پی نبرد به هیچ روی | هر که به ذوق نیستی راه به جان نمیبرد | |
زنده بمردم از غمت خام بسوختم ز تو | تا به کی این فغان برم نیز فغان نمیبرد | |
یک سر موی ازین سخن باز نیاید آن کسی | کو بدر تو عقل را موی کشان نمیبرد | |
آنچه فرید یافتست از ره عشق ساعتی | هیچ کسی به عمر خود با سر آن نمیبرد |