فروغی بسطامی (غزلیات)/عشق و کمین گشادنی، ما و ز جان بریدنی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (عشق و کمین گشادنی، ما و ز جان بریدنی) از فروغی بسطامی |
' |
عشق و کمین گشادنی، ما و ز جان بریدنی | یار و کمان کشیدنی، ما و به خون تپیدنی | |
روزی کشتگان او ضربت تیغ خوردنی | قسمت عاشقان او حسرت دل کشیدنی | |
پردهی صبر میدرد عارضش از نظارهای | خون عقیق میخورد لعل وی از مکیدنی | |
وه که بر آه عاشقی با همه آرزو شدم | خوش دل از او به غمزهای قانع ازو به دیدنی | |
جلوه کند چو قامتش زیر قبای زرفشان | ما و به جلوهگاه او جامهی جان دریدنی | |
از همه کس تظلمی وز تو به لب تبسمی | از همه سو قیامتی وز تو به ره چمیدنی | |
چون تو قیام میکنی ما و ز پا فتادنی | چون تو به ناز میروی، ما و به سر دویدنی | |
بس که به باغ عارضت واله و مست و بی خودم | دست مرا نمیرسد نوبت میوهچیدنی | |
شادم از آن فروغیا کز اثر محبتی | نقد نشاط صرف شد بر سر غم خریدنی |