فروغی بسطامی (غزلیات)/کف بر کف جانانه و لب بر لب جام است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (کف بر کف جانانه و لب بر لب جام است) از فروغی بسطامی |
' |
کف بر کف جانانه و لب بر لب جام است | در دور سپهر آن چه دلم خواست به کام است | |
آنجا که بناگوش تو شامم همه صبح است | و آنجا که سر زلف تو صبحم همه شام است | |
من سجده کنم بر تو اگر عین گناه است | من باده خورم با تو اگر ماه صیام است | |
تو حور و چمن جنت و ساغر لب کوثر | تا شیخ نگوید که می ناب حرام است | |
در دور سیه چشم تو مردم همه مستند | دوری به ازین چشمی اگر دیده کدام است | |
افسوس که در خلوت خاصت نشسته | وز هر طرفی بر سر من شورش عام است | |
سودای لبت سوخت دل خام طمع را | تا خلق نگویند که سودای تو خام است | |
حسرت برم از مرغ اسیری که ز تقدیر | خال و خط مشکین تواش دانه و دام است | |
جان بر لبم آمد پی نظاره فروغی | آن ماه اگر جلوه کند، کار تمام است |