تفاوت میان نسخههای «خاقانی (قصاید)/لطف ملک العرش به من سایه برافکند»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|لطف ملک العرش به من سایه برافکند|تا بر دل گم بوده مرا کرد خداوند}} | {{ب|لطف ملک العرش به من سایه برافکند|تا بر دل گم بوده مرا کرد خداوند}} | ||
{{ب|دل گفت له الحمد که بگذشتم از آن خوف|جان گفت له الفضل که وارستم ازین بند}} | {{ب|دل گفت له الحمد که بگذشتم از آن خوف|جان گفت له الفضل که وارستم ازین بند}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۳۷
' | خاقانی (قصاید) (لطف ملک العرش به من سایه برافکند) از خاقانی |
' |
لطف ملک العرش به من سایه برافکند | تا بر دل گم بوده مرا کرد خداوند | |
دل گفت له الحمد که بگذشتم از آن خوف | جان گفت له الفضل که وارستم ازین بند | |
چون کار دلم ساخته شد ساختم از خود | شیرین مثلی بشنو و با عقل بپیوند | |
مردی به لب بحر محیط از حد مغرب | سر شانه همی کرد و یکی موی بیفگند | |
برخاست از آنجا و سفر کرد به مشرق | باد آمد و باران زد و جایش بپراکند | |
مرد از پی سی سال گذر کرد بر آنجای | برداشت همان موی و بخندید بر آن چند | |
حال تن خاقانی و اندیشهی ابخاز | این است و چنین به مثل مرد خردمند | |
ابخاز حد مغرب و درگاه ملک بحر | مسکین تن نالانش به مویی شده مانند | |
آخر به کف آمد تن نالانش دگربار | گر خصم بر این نادره میخندد گو خند | |
اکنون من و این نی که سر ناخن حور است | کان نی که بن ناخن من داشت جهان کند | |
اینک دهنم بر صفت گنبدهی گل | این گنبد فیروزه به یاقوت و زر آکند | |
خرسند نگردد به همه ملک ری اکنون | آن دل که همی بود به خرسند خرسند | |
خاقانی و خاقاتن و کنار کر و تفلیس | جیحون شده آب کر و تفلیس سمرقند |