تفاوت میان نسخههای «مثنوی معنوی/مثل زدن در رمیدن کرهی اسپ از آب خوردن به سبب شخولیدن سایسان»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|آنک فرمودست او اندر خطاب|کره و مادر همیخوردند آب}} | {{ب|آنک فرمودست او اندر خطاب|کره و مادر همیخوردند آب}} | ||
{{ب|میشخولیدند هر دم آن نفر|بهر اسپان که هلا هین آب خور}} | {{ب|میشخولیدند هر دم آن نفر|بهر اسپان که هلا هین آب خور}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۲۴
' | دفتر سوم مثنوی (مثل زدن در رمیدن کرهی اسپ از آب خوردن به سبب شخولیدن سایسان) از مولوی |
' |
آنک فرمودست او اندر خطاب | کره و مادر همیخوردند آب | |
میشخولیدند هر دم آن نفر | بهر اسپان که هلا هین آب خور | |
آن شخولیدن به کره میرسید | سر همی بر داشت و از خور میرمید | |
مادرش پرسید کای کره چرا | میرمی هر ساعتی زین استقا | |
گفت کره میشخولند این گروه | ز اتفاق بانگشان دارم شکوه | |
پس دلم میلرزد از جا میرود | ز اتفاق نعره خوفم میرسد | |
گفت مادر تا جهان بودست ازین | کارافزایان بدند اندر زمین | |
هین تو کار خویش کن ای ارجمند | زود کایشان ریش خود بر میکنند | |
وقت تنگ و میرود آب فراخ | پیش از آن کز هجر گردی شاخ شاخ | |
شهره کاریزیست پر آب حیات | آب کش تا بر دمد از تو نبات | |
آب خضر از جوی نطق اولیا | میخوریم ای تشنهی غافل بیا | |
گر نبینی آب کورانه بفن | سوی جو آور سبو در جوی زن | |
چون شنیدی کاندرین جو آب هست | کور را تقلید باید کار بست | |
جو فرو بر مشک آباندیش را | تا گران بینی تو مشک خویش را | |
چون گران دیدی شوی تو مستدل | رست از تقلید خشک آنگاه دل | |
گر نبیند کور آب جو عیان | لیک داند چون سبو بیند گران | |
که ز جو اندر سبو آبی برفت | کین سبک بود و گران شد ز آب و زفت | |
زانک هر بادی مرا در میربود | باد مینربایدم ثقلم فزود | |
مر سفیهان را رباید هر هوا | زانک نبودشان گرانی قوی | |
کشتی بیلنگر آمد مرد شر | که ز باد کژ نیابد او حذر | |
لنگر عقلست عاقل را امان | لنگری در یوزه کن از عاقلان | |
او مددهای خرد چون در ربود | از خزینه در آن دریای جود | |
زین چنین امداد دل پر فن شود | بجهد از دل چشم هم روشن شود | |
زانک نور از دل برین دیده نشست | تا چو دل شد دیدهی تو عاطلست | |
دل چو بر انوار عقلی نیز زد | زان نصیبی هم بدو دیده دهد | |
پس بدان کاب مبارک ز آسمان | وحی دلها باشد و صدق بیان | |
ما چو آن کره هم آب جو خوریم | سوی آن وسواس طاعن ننگریم | |
پیرو پیغمبرانی ره سپر | طعنهی خلقان همه بادی شمر | |
آن خداوندان که ره طی کردهاند | گوش فا بانگ سگان کی کردهاند |