تفاوت میان نسخههای «دیوان شمس/گر آبت بر جگر بودی دل تو پس چه کاره ستی»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|گر آبت بر جگر بودی دل تو پس چه کاره ستی|تنت گر آن چنان بودی که گفتی دل نگاره ستی}} | {{ب|گر آبت بر جگر بودی دل تو پس چه کاره ستی|تنت گر آن چنان بودی که گفتی دل نگاره ستی}} | ||
{{ب|وگر بر کار بودی دل درون کارگاه عشق|ملالت بر برون تو نمیگویی چه کاره ستی}} | {{ب|وگر بر کار بودی دل درون کارگاه عشق|ملالت بر برون تو نمیگویی چه کاره ستی}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۰۶
' | دیوان شمس (غزلیات) (گر آبت بر جگر بودی دل تو پس چه کاره ستی) از مولوی |
' |
گر آبت بر جگر بودی دل تو پس چه کاره ستی | تنت گر آن چنان بودی که گفتی دل نگاره ستی | |
وگر بر کار بودی دل درون کارگاه عشق | ملالت بر برون تو نمیگویی چه کاره ستی | |
غنیمت دار رمضان را چو عیدت روی ننمودهست | و عیدت گر کنارستی ز غم جان برکناره ستی | |
چو روشن گشتی از طاعت شدی تاریک از عصیان | دل بیچاره را میدان که او محتاج چاره ستی | |
وگر محتاج این طاعت نماندستی دل مسکین | ورای کفر و ایمان دل همیشه در نظاره ستی | |
تو گویی جان من لعل است مگر نبود بدین لعلی | ز تابشهای خورشیدش مبر گو سنگ خاره ستی | |
به گرد قلعه ظلمت نماندی سنگ یک پاره | اگر خود منجنیق صوم دایم سوی باره ستی | |
بزن این منجنیق صوم قلعه کفر و ظلمت بر | اگر بودی مسلمانی مذن بر مناره ستی | |
اگر از عید قربان سرافرازان بدانندی | نه هر پاره ز گاو نفس آویز قناره ستی | |
اگر سوز دل مسکین بدیدییی از این لقمه | ز بهر ساکنی سوزش شکم سوزی هماره ستی | |
در اول منزلت این عشق با این لوت ضدانند | اگر این عشق باره ستی چرا او لوت باره ستی | |
همه عالم خر و گاوان به عیش اندرخزیدندی | اگر عاشق بدی آن کس که دایم لوت خواره ستی | |
اگر دیدی تو ظلمتها ز قوتهای این لقمه | ز جور نفس تردامن گریبانهات پاره ستی | |
به تدریج ار کنی تو پی خر دجال از روزه | ببینی عیسی مریم که در میدان سواره ستی | |
اگر امر تصوموا را نگهداری به امر رب | به هر یا رب که میگویی تو لبیکت دوباره ستی |