تفاوت میان نسخه‌های «سعدی (غزلیات)/دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست|از خانه برون آمد و بازار بیاراست}}
 
{{ب|دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست|از خانه برون آمد و بازار بیاراست}}
 
{{ب|در وهم نگنجد که چه دلبند و چه شیرین|در وصف نیاید که چه مطبوع و چه زیباست}}
 
{{ب|در وهم نگنجد که چه دلبند و چه شیرین|در وصف نیاید که چه مطبوع و چه زیباست}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۱

' سعدی (غزلیات) (دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست)
از سعدی
'


دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست از خانه برون آمد و بازار بیاراست
در وهم نگنجد که چه دلبند و چه شیرین در وصف نیاید که چه مطبوع و چه زیباست
صبر و دل و دین می‌رود و طاقت و آرام از زخم پدیدست که بازوش تواناست
از بهر خدا روی مپوش از زن و از مرد تا صنع خدا می‌نگرند از چپ و از راست
چشمی که تو را بیند و در قدرت بی چون مدهوش نماند نتوان گفت که بیناست
دنیا به چه کار آید و فردوس چه باشد از بارخدا به ز تو حاجت نتوان خواست
فریاد من از دست غمت عیب نباشد کاین درد نپندارم از آن من تنهاست
با جور و جفای تو نسازیم چه سازیم چون زهره و یارا نبود چاره مداراست
از روی شما صبر نه صبرست که زهرست وز دست شما زهر نه زهرست که حلواست
آن کام و دهان و لب و دندان که تو داری عیشست ولی تا ز برای که مهیاست
گر خون من و جمله عالم تو بریزی اقرار بیاریم که جرم از طرف ماست
تسلیم تو سعدی نتواند که نباشد گر سر بنهد ور ننهد دست تو بالاست