تفاوت میان نسخههای «مثنوی معنوی/حکایت پاسبان کی خاموش کرد تا دزدان رخت تاجران بردند به کلی بعد از آن هیهای و پاسبانی میکرد»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|پاسبانی خفت و دزد اسباب برد|رختها را زیر هر خاکی فشرد}} | {{ب|پاسبانی خفت و دزد اسباب برد|رختها را زیر هر خاکی فشرد}} | ||
{{ب|روز شد بیدار شد آن کاروان|دید رفته رخت و سیم و اشتران}} | {{ب|روز شد بیدار شد آن کاروان|دید رفته رخت و سیم و اشتران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۰۰
' | دفتر ششم مثنوی (حکایت پاسبان کی خاموش کرد تا دزدان رخت تاجران بردند به کلی بعد از آن هیهای و پاسبانی میکرد) از مولوی |
' |
پاسبانی خفت و دزد اسباب برد | رختها را زیر هر خاکی فشرد | |
روز شد بیدار شد آن کاروان | دید رفته رخت و سیم و اشتران | |
پس بدو گفتند ای حارس بگو | که چه شد این رخت و این اسباب کو | |
گفت دزدان آمدند اندر نقاب | رختها بردند از پیشم شتاب | |
قوم گفتندش که ای چو تل ریگ | پس چه میکردی کیی ای مردریگ | |
گفت من یک کس بدم ایشان گروه | با سلاح و با شجاعت با شکوه | |
گفت اگر در جنگ کم بودت امید | نعرهای زن کای کریمان برجهید | |
گفت آن دم کارد بنمودند و تیغ | که خمش ورنه کشیمت بیدریغ | |
آن زمان از ترس بستم من دهان | این زمان هیهای و فریاد و فغان | |
آن زمان بست آن دمم که دم زنم | این زمان چندانک خواهی هی کنم | |
چونک عمرت برد دیو فاضحه | بینمک باشد اعوذ و فاتحه | |
گرچه باشد بینمک اکنون حنین | هست غفلت بینمکتر زان یقین | |
همچنین هم بینمک مینال نیز | که ذلیلان را نظر کن ای عزیز | |
قادری بیگاه باشد یا به گاه | از تو چیزی فوت کی شد ای اله | |
شاه لا تاسوا علی ما فاتکم | کی شود از قدرتش مطلوب گم |