تفاوت میان نسخههای «دیوان شمس/من که ستیزه روترم در طلب لقای تو»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|من که ستیزه روترم در طلب لقای تو|بدهم جان بیوفا از جهت وفای تو}} | {{ب|من که ستیزه روترم در طلب لقای تو|بدهم جان بیوفا از جهت وفای تو}} | ||
{{ب|در دل من نهادهای آنچ دلم گشادهای|از دو هزار یک بود آنچ کنم به جای تو}} | {{ب|در دل من نهادهای آنچ دلم گشادهای|از دو هزار یک بود آنچ کنم به جای تو}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۰
' | دیوان شمس (غزلیات) (من که ستیزه روترم در طلب لقای تو) از مولوی |
' |
من که ستیزه روترم در طلب لقای تو | بدهم جان بیوفا از جهت وفای تو | |
در دل من نهادهای آنچ دلم گشادهای | از دو هزار یک بود آنچ کنم به جای تو | |
گلشکر مقویم هست سپاس و شکر تو | کحل عزیزیم بود سرمه خاک پای تو | |
سبزه نرویدی اگر چاشنیش ندادیی | چرخ نگرددی اگر نشنودی صلای تو | |
هست جهاز گلبنان حله سرخ و سبز تو | هست امید شب روان یقظت روزهای تو | |
من ز لقای مردمان جانب که گریزمی | گر نبدی لقایشان آینه لقای تو | |
بخت نداشت دهریی منکر گشت بعث را | ور نه بقاش بخشدی موهبت بقای تو | |
پر ز جهاد و نامیه عالم همچو کاهدان | کی برسیدی از عدم جز که به کهربای تو | |
در دل خاک از کجا های بدی و هو بدی | گر نه پیاپی آمدی دعوت های های تو | |
هم به خود آید آن کرم کیست که جذب او کند | هست خود آمدن دلا عاطفت خدای تو | |
گوید ذره ذره را چند پریم بر هوا | هست هوا و ذره هم دستخوش هوای تو | |
گردد صدصفت هوا ز اول روز تا به شب | چرخ زنان به هر صفت رقص کنان برای تو | |
رقص هوا ندیدهای رقص درختها نگر | یا سوی رقص جان نگر پیش و پس خدای تو | |
بس کن تا که هر یکی سوی حدیث خود رود | نبود طبعها همه عاشق مقتضای تو |