تفاوت میان نسخههای «دیوان شمس/عشقا تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|عشقا تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم|از من نخواهد کس گوا که شاهدم نی ضامنم}} | {{ب|عشقا تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم|از من نخواهد کس گوا که شاهدم نی ضامنم}} | ||
{{ب|مقضی تویی قاضی تویی مستقبل و ماضی تویی|خشمین تویی راضی تویی تا چون نمایی دم به دم}} | {{ب|مقضی تویی قاضی تویی مستقبل و ماضی تویی|خشمین تویی راضی تویی تا چون نمایی دم به دم}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۵
' | دیوان شمس (غزلیات) (عشقا تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم) از مولوی |
' |
عشقا تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم | از من نخواهد کس گوا که شاهدم نی ضامنم | |
مقضی تویی قاضی تویی مستقبل و ماضی تویی | خشمین تویی راضی تویی تا چون نمایی دم به دم | |
ای عشق زیبای منی هم من توام هم تو منی | هم سیلی و هم خرمنی هم شادیی هم درد و غم | |
آنها تویی وینها تویی وزین و آن تنها تویی | وان دشت باپهنا تویی وان کوه و صحرای کرم | |
شیرینی خویشان تویی سرمستی ایشان تویی | دریای درافشان تویی کانهای پرزر و درم | |
عشق سخن کوشی تویی سودای خاموشی تویی | ادراک و بیهوشی تویی کفر و هدی عدل و ستم | |
ای خسرو شاهنشهان ای تختگاهت عقل و جان | ای بینشان با صد نشان ای مخزنت بحر عدم | |
پیش تو خوبان و بتان چون پیش سوزن لعبتان | زشتش کنی نغزش کنی بردری از مرگ و سقم | |
هر نقش با نقشی دگر چون شیر بودی و شکر | گر واقفندی نقشها که آمدند از یک قلم | |
آن کس که آمد سوی تو تا جان دهد در کوی تو | رشک تو گوید که برو لطف تو خواند که نعم | |
لطف تو سابق می شود جذاب عاشق می شود | بر قهر سابق می شود چون روشنایی بر ظلم | |
هر زندهای را می کشد وهم خیالی سو به سو | کرده خیالی را کفت لشکرکش و صاحب علم | |
دیگر خیالی آوری ز اول رباید سروری | آن را اسیر این کنی ای مالک الملک و حشم | |
هر دم خیالی نو رسد از سوی جان اندر جسد | چون کودکان قلعه بزم گوید ز قسام القسم | |
خامش کنم بندم دهان تا برنشورد این جهان | چون می نگنجی در بیان دیگر نگویم بیش و کم |