تفاوت میان نسخههای «اوحدی مراغهای (غزلیات)/از غمزه تیر سازی و ز ابرو کمان کنی»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|از غمزه تیر سازی و ز ابرو کمان کنی|تا من چو نام بوسه برم قصد جان کنی}} | {{ب|از غمزه تیر سازی و ز ابرو کمان کنی|تا من چو نام بوسه برم قصد جان کنی}} | ||
{{ب|گر یک نظر به جان بخریم از لبت، هنوز|ترسی کزان معامله چیزی زیان کنی}} | {{ب|گر یک نظر به جان بخریم از لبت، هنوز|ترسی کزان معامله چیزی زیان کنی}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۱۲
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (از غمزه تیر سازی و ز ابرو کمان کنی) از اوحدی مراغهای |
' |
از غمزه تیر سازی و ز ابرو کمان کنی | تا من چو نام بوسه برم قصد جان کنی | |
گر یک نظر به جان بخریم از لبت، هنوز | ترسی کزان معامله چیزی زیان کنی | |
وقتی که نیم جرعهی شادی به من دهی | صد محنتش به عشوه گری در میان کنی | |
از دست کینهی تو نیارم که دم زنم | زیرا که مهر مهر خودم بر زبان کنی | |
کس بیگرو به دست تو دل چون دهد؟ که تو | خو کردهای که دل ببری، رخ نهان کنی | |
هجر تو پیر کرد مرا وین طریق تست | کز هجر خویش پیرو ز وصلم جوان کنی | |
بر روی من ز عشق نشان میکنی و من | ترسم سرم به راه دهی، چون نشان کنی | |
گر زر طلب کنی ندهی ساعتی امان | ور وعدهای دهی، همه عمر اندران کنی | |
چون گویمت که: کام روا کن مرا ز لب | هجرم به سر فرستی و اشکم روان کنی | |
دل دی شکایتی ز تو میکرد پیش من | پنداشت هر چه من بتو گویم تو آن کنی | |
کشتی مرا به جور چو گفتم که: عاشقم | این روز آن نبود که بارم گران کنی | |
خواری کنی و رخ بنمایی بمن، ولی | روزی چنین نمایی و سالی چنان کنی | |
یکشب گر از فراق تو فریادخوان شوم | ماهی ستیزه با من فریادخوان کنی | |
صد سال اگر به منع تو کوشیم سود نیست | زیرا که چون دو روز بر آید همان کنی | |
در کام اوحدی نکند کار بوسهای | گر هر دمش دو من شکر اندر دهان کنی |