تفاوت میان نسخه‌های «اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/پدید نیست اسیران عشق را خانه»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|پدید نیست اسیران عشق را خانه|کجاست بند؟ که صحرا گرفت دیوانه}}
 
{{ب|پدید نیست اسیران عشق را خانه|کجاست بند؟ که صحرا گرفت دیوانه}}
 
{{ب|چنان ز فرقت آن آشنا بنالیدم|که خسته شد جگر آشنا و بیگانه}}
 
{{ب|چنان ز فرقت آن آشنا بنالیدم|که خسته شد جگر آشنا و بیگانه}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۴۲

' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (پدید نیست اسیران عشق را خانه)
از اوحدی مراغه‌ای
'


پدید نیست اسیران عشق را خانه کجاست بند؟ که صحرا گرفت دیوانه
چنان ز فرقت آن آشنا بنالیدم که خسته شد جگر آشنا و بیگانه
نخست گفتمت: ای دل، به دام آن سر زلف مرو دلیر، که بیرون نمی‌بری دانه
چه سنگ غصه که بر سر زنم حسودان را! گرم رسد به دو زلف تو دست چون شانه
به نقدم از همه آسایشی برآوردی پدید نیست که کامم برآوری، یا نه ؟
گرت شبی به سر کوی ما گذار افتد مکوب در، که کسی نیست اندرین خانه
نه من اسیر تو گشتم، که هر کرا بینی چو اوحدی هوسی می‌پزد جداگانه