تفاوت میان نسخههای «دیوان شمس/دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار|جان مست گلستان تو آن گاه خار خار}} | {{ب|دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار|جان مست گلستان تو آن گاه خار خار}} | ||
{{ب|هر دم ز پرتو نظر او به سوی دل|حوریست بر یمین و نگاریست بر یسار}} | {{ب|هر دم ز پرتو نظر او به سوی دل|حوریست بر یمین و نگاریست بر یسار}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۰۸
' | دیوان شمس (غزلیات) (دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار) از مولوی |
' |
دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار | جان مست گلستان تو آن گاه خار خار | |
هر دم ز پرتو نظر او به سوی دل | حوریست بر یمین و نگاریست بر یسار | |
هر صبحدم که دام شب و روز بردریم | از دوست بوسهای و ز ما سجده صد هزار | |
امسال حلقه ایست ز سودای عاشقان | گر نیست بازگشت در این عشق عمر پار | |
بنواز چنگ عشق تو به نغمات لم یزل | کز چنگهای عشق تو جانست تار تار | |
اندر هوای عشق تو از تابش حیات | بگرفته بیخهای درخت و دهد ثمار | |
غوطی بخورد جان به تک بحر و شد گهر | این بحر و این گهر ز پی لعل توست زار | |
از نغمههای طوطی شکرستان توست | در رقص شاخ بید و دو دستک زنان چنار | |
از بعد ماجرای صفا صوفیان عشق | گیرند یک دگر را چون مستیان کنار | |
مستانه جان برون جهد از وحدت الست | چون سیل سوی بحر نه آرام و نه قرار | |
جزوی چو تیر جسته ز قبضه کمان کل | او را نشانه نیست بجز کل و نی گذار | |
جانیست خوش برون شده از صد هزار پوست | در چاربالش ابد او راست کار و بار | |
جانهای صادقان همه در وی زنند چنگ | تا بانوا شوند از آن جان نامدار | |
جانها گرفته دامنش از عشق و او چو قطب | بگرفته دامن ازل محض مردوار | |
تبریز رو دلا و ز شمس حق این بپرس | تا بر براق سر معانی شوی سوار |