تفاوت میان نسخههای «اوحدی مراغهای (غزلیات)/دل سرمست من آن نیست که باهوش آید»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|دل سرمست من آن نیست که باهوش آید|مگر آن لحظه کش آواز تو در گوش آید}} | {{ب|دل سرمست من آن نیست که باهوش آید|مگر آن لحظه کش آواز تو در گوش آید}} | ||
{{ب|رخت این آتش سوزنده که در سینه نهاد|عجب از دیگ هوس نیست که در جوش آید}} | {{ب|رخت این آتش سوزنده که در سینه نهاد|عجب از دیگ هوس نیست که در جوش آید}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۵۳
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (دل سرمست من آن نیست که باهوش آید) از اوحدی مراغهای |
' |
دل سرمست من آن نیست که باهوش آید | مگر آن لحظه کش آواز تو در گوش آید | |
رخت این آتش سوزنده که در سینه نهاد | عجب از دیگ هوس نیست که در جوش آید | |
بجز آن کایم و در پای غلامان افتم | چه غلامی ز من بیتن و بیتوش آید؟ | |
شربت قند رها کن، که از آن ساعد و دست | اگرم زهر دهی بر دل من نوش آید | |
مگرم داعیهی لطف تو بگشاید چشم | ورنه از من چه سکون و ادب و هوش آید؟ | |
حسن پنهان تو بر خاطر من سهل کند | هر چه از جور رقیبان جفا کوش آید | |
بر نیازست و دعا دست جهانی زن و مرد | تا کرا گوهر آن گنج در آغوش آید؟ | |
بیم آنست که: از فکرت و اندیشهی تو | همه تحصیل که کردیم فراموش آید | |
بید با قامت رعنای چنان شرط آنست | که به سر پیش تو، ای سرو قباپوش، آید | |
عجب از طالع خود دارم و دوران فلک | کان چنان صید به دام من مدهوش آید | |
اوحدی وقت سخن گر چه گهر بارد و در | پیش لعل لب گویای تو خاموش آید |