تفاوت میان نسخه‌های «اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/در بند غم عشق تو بسیار کسانند»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|در بند غم عشق تو بسیار کسانند|تنها نه منم خود، که درین غصه بسانند}}
 
{{ب|در بند غم عشق تو بسیار کسانند|تنها نه منم خود، که درین غصه بسانند}}
 
{{ب|در خاک به امید تو خلقیست نشسته|یک روز برون آی و ببین تا به چه سانند؟}}
 
{{ب|در خاک به امید تو خلقیست نشسته|یک روز برون آی و ببین تا به چه سانند؟}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۴۱

' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (در بند غم عشق تو بسیار کسانند)
از اوحدی مراغه‌ای
'


در بند غم عشق تو بسیار کسانند تنها نه منم خود، که درین غصه بسانند
در خاک به امید تو خلقیست نشسته یک روز برون آی و ببین تا به چه سانند؟
عشاق تو در پیش گرفتند بیابان کان طایفه ده را پس ازین هیچ کسانند
کو محرم رازی؟ که اسیران محبت حالی بنویسند و سلامی برسانند
با محتسب شهر بگویید که: امشب دستار نگه‌دار، که بیرون عسسانند
ای دانه‌ی در، عشق تو دریاست ولیکن افسوس ! که نزدیک کنار تو خسانند
شاید که ز مصرت به هوس مرد بیاید خود مردم این شهر مگر بی‌هوسانند
با جور رقیبان ز لبت کام که یابد؟ من ترک بگفتم که عسل را مگسانند
ای اوحدی، از لاشه‌ی لنگ تو چه خیزد؟ کندر طلب او همه تازی فرسانند
افسوس! که در پای تو این تندسواران بسیار دویدند و همان باز پسانند