تفاوت میان نسخه‌های «اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد|دلش هم‌خوابه‌ی اندوه و جانش جفت غم باشد}}
 
{{ب|گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد|دلش هم‌خوابه‌ی اندوه و جانش جفت غم باشد}}
 
{{ب|حرامست ار کند روزی دلش میلی به بستانی|همایون دولتی کش چون تو باغی در حرم باشد}}
 
{{ب|حرامست ار کند روزی دلش میلی به بستانی|همایون دولتی کش چون تو باغی در حرم باشد}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۱۳

' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد)
از اوحدی مراغه‌ای
'


گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد دلش هم‌خوابه‌ی اندوه و جانش جفت غم باشد
حرامست ار کند روزی دلش میلی به بستانی همایون دولتی کش چون تو باغی در حرم باشد
ز چشم لطف بر احوال مسکینان نظر میکن که سلطان دولتی گردد، چو میلش بر حشم باشد
به غیر از نم نمیبیند ز دست گریه چشم من بصر مشکل ببیند چونکه غرق آب و نم باشد
مکن دعوت به شیرینی مرا ز آن لب که در جنت خسیسی گوید از حلوا، که در بند شکم باشد
چو بر جانم زدی زخمی، به لطفش مرهمی می‌نه ز بهر این دل خسته نکو بنگر که هم باشد
چنین معشوقه‌ای در شهر و آنگه دیدنش مشکل کسی کز پای بنشیند به غایت بی‌قدم باشد
بساز، ای اوحدی، چون زر نداری، در جفای او که اندر کشور خوبان جفا بر بی‌درم باشد