تفاوت میان نسخه‌های «دیوان شمس/بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را|چشمی چنین بگردان کوری چشم بد را}}
 
{{ب|بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را|چشمی چنین بگردان کوری چشم بد را}}
 
{{ب|خود را بزن تو بر من اینست زنده کردن|بر مرده زن چو عیسی افسون معتمد را}}
 
{{ب|خود را بزن تو بر من اینست زنده کردن|بر مرده زن چو عیسی افسون معتمد را}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۰۱

' دیوان شمس (غزلیات) (بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را)
از مولوی
'


بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را چشمی چنین بگردان کوری چشم بد را
خود را بزن تو بر من اینست زنده کردن بر مرده زن چو عیسی افسون معتمد را
ای رویت از قمر به آن رو به روی من نه تا بنده دیده باشد صد دولت ابد را
در واقعه بدیدم کز قند تو چشیدم با آن نشان که گفتی این بوسه نام زد را
جان فرشته بودی یا رب چه گشته بودی کز چهره می‌نمودی لم یتخذ ولد را
چون دست تو کشیدم صورت دگر ندیدم بی هوشیی بدیدم گم کرده مر خرد را
جام چو نار درده بی‌رحم وار درده تا گم شوم ندانم خود را و نیک و بد را
این بار جام پر کن لیکن تمام پر کن تا چشم سیر گردد یک سو نهد حسد را
درده میی ز بالا در لا اله الا تا روح اله بیند ویران کند جسد را
از قالب نمدوش رفت آینه خرد خوش چندانک خواهی اکنون می‌زن تو این نمد را