تفاوت میان نسخه‌های «سعدی (باب ششم در قناعت)/چه آوردم از بصره دانی عجب»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|چه آوردم از بصره دانی عجب|حدیثی که شیرین ترست از رطب}}
 
{{ب|چه آوردم از بصره دانی عجب|حدیثی که شیرین ترست از رطب}}
 
{{ب|تنی چند در خرقه راستان|گذشتیم بر طرف خرماستان}}
 
{{ب|تنی چند در خرقه راستان|گذشتیم بر طرف خرماستان}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۴۷

' سعدی (باب ششم در قناعت) (چه آوردم از بصره دانی عجب)
از سعدی
'


چه آوردم از بصره دانی عجب حدیثی که شیرین ترست از رطب
تنی چند در خرقه راستان گذشتیم بر طرف خرماستان
یکی در میان معده انبار بود از این تنگ چشمی شکم خوار بود
میان بست مسکین و شد بر درخت وزان جا به گردن در افتاد سخت
رئیس ده آمد که این را که کشت؟ بگفتم مزن بانگ بر ما درشت
شکم دامن اندر کشیدش ز شاخ بود تنگدل رودگانی فراخ
نه هر بار خرما توان خورد و برد لت انبار بد عاقبت خورد و مرد
شکم بند دست است و زنجیر پای شکم بنده نادر پرستد خدای
سراسر شکم شد ملخ لاجرم به پایش کشد مور کوچک شکم