تفاوت میان نسخه‌های «خواجوی کرمانی (غزلیات)/یارش نتوان گفت که از یار بنالد»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|یارش نتوان گفت که از یار بنالد|واندل نبود کز غم دلدار بنالد}}
 
{{ب|یارش نتوان گفت که از یار بنالد|واندل نبود کز غم دلدار بنالد}}
 
{{ب|گر بند نهد دشمن و گر پند دهد دوست|مشتاق گل آن نیست که از خار بنالد}}
 
{{ب|گر بند نهد دشمن و گر پند دهد دوست|مشتاق گل آن نیست که از خار بنالد}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۸

' خواجوی کرمانی (غزلیات) (یارش نتوان گفت که از یار بنالد)
از خواجوی کرمانی
'


یارش نتوان گفت که از یار بنالد واندل نبود کز غم دلدار بنالد
گر بند نهد دشمن و گر پند دهد دوست مشتاق گل آن نیست که از خار بنالد
چون یار بدست آیدت از غیر چه نالی کان یار نباشد که ز اغیار بنالد
هر سوخته دلرا که زند لاف انا الحق نبود سر یار ار ز سر دار بنالد
در وصل حرم کی رسد آنکو ز حرامی در بادیه و وادی خونخوار بنالد
عیبی نبود گر ز جفای تو بنالم بیمار هر آئینه ز تیمار بنالد
بر گریه‌ی من ساغر می گرم بگرید وز زاری من چنگ سحر زار بنالد
دل در سر زلفت بفغان آمد و رنجور دوری نبود گر بشب تار بنالد
خواجو چو درین کار نداری سر انکار آنرا مکن اقرار کز انکار بنالد