تفاوت میان نسخههای «مثنوی معنوی/بیان دعویی که عین آن دعوی گواه صدق خویش است»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|گر تو هستی آشنای جان من|نیست دعوی گفت معنیلان من}} | {{ب|گر تو هستی آشنای جان من|نیست دعوی گفت معنیلان من}} | ||
{{ب|گر بگویم نیمشب پیش توم|هین مترس از شب که من خویش توم}} | {{ب|گر بگویم نیمشب پیش توم|هین مترس از شب که من خویش توم}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۳۰
' | دفتر اول مثنوی (بیان دعویی که عین آن دعوی گواه صدق خویش است) از مولوی |
' |
گر تو هستی آشنای جان من | نیست دعوی گفت معنیلان من | |
گر بگویم نیمشب پیش توم | هین مترس از شب که من خویش توم | |
این دو دعوی پیش تو معنی بود | چون شناسی بانگ خویشاوند خود | |
پیشی و خویشی دو دعوی بود لیک | هر دو معنی بود پیش فهم نیک | |
قرب آوازش گواهی میدهد | کین دم از نزدیک یاری میجهد | |
لذت آواز خویشاوند نیز | شد گوا بر صدق آن خویش عزیز | |
باز بی الهام احمق کو ز جهل | مینداند بانگ بیگانه ز اهل | |
پیش او دعوی بود گفتار او | جهل او شد مایهی انکار او | |
پیش زیرک کاندرونش نورهاست | عین این آواز معنی بود راست | |
یا به تازی گفت یک تازیزبان | که همیدانم زبان تازیان | |
عین تازی گفتنش معنی بود | گرچه تازی گفتنش دعوی بود | |
یا نویسد کاتبی بر کاغدی | کاتب و خطخوانم و من امجدی | |
این نوشته گرچه خود دعوی بود | هم نوشته شاهد معنی بود | |
یا بگوید صوفیی دیدی تو دوش | در میان خواب سجادهبدوش | |
من بدم آن وآنچ گفتم خواب در | با تو اندر خواب در شرح نظر | |
گوش کن چون حلقه اندر گوش کن | آن سخن را پیشوای هوش کن | |
چون ترا یاد آید آن خواب این سخن | معجز نو باشد و زر کهن | |
گرچه دعوی مینماید این ولی | جان صاحبواقعه گوید بلی | |
پس چو حکمت ضالهی ممن بود | آن ز هر که بشنود موقن بود | |
چونک خود را پیش او یابد فقط | چون بود شک چون کند او را غلط | |
تشنهای را چون بگویی تو شتاب | در قدح آبست بستان زود آب | |
هیچ گوید تشنه کین دعویست رو | از برم ای مدعی مهجور شو | |
یا گواه و حجتی بنما که این | جنس آبست و از آن ماء معین | |
یا به طفل شیر مادر بانگ زد | که بیا من مادرم هان ای ولد | |
طفل گوید مادرا حجت بیار | تا که با شیرت بگیرم من قرار | |
در دل هر امتی کز حق مزهست | روی و آواز پیمبر معجزهست | |
چون پیمبر از برون بانگی زند | جان امت در درون سجده کند | |
زانک جنس بانگ او اندر جهان | از کسی نشنیده باشد گوش جان | |
آن غریب از ذوق آواز غریب | از زبان حق شنود انی قریب |