تفاوت میان نسخههای «مثنوی معنوی/ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهی کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ جدید: {{سرصفحه | عنوان = دفتر اول مثنوی | مؤلف = مولوی | قسمت =(ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهی کنیزک و ر...) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|شه چو عجز آن حکیمان را بدید|پا برهنه جانب مسجد دوید}} | {{ب|شه چو عجز آن حکیمان را بدید|پا برهنه جانب مسجد دوید}} | ||
{{ب|رفت در مسجد سوی محراب شد|سجدهگاه از اشک شه پر آب شد}} | {{ب|رفت در مسجد سوی محراب شد|سجدهگاه از اشک شه پر آب شد}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۵۲
' | دفتر اول مثنوی (ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهی کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را) از مولوی |
' |
شه چو عجز آن حکیمان را بدید | پا برهنه جانب مسجد دوید | |
رفت در مسجد سوی محراب شد | سجدهگاه از اشک شه پر آب شد | |
چون به خویش آمد ز غرقاب فنا | خوش زبان بگشاد در مدح و دعا | |
کای کمینه بخششت ملک جهان | من چه گویم چون تو میدانی نهان | |
ای همیشه حاجت ما را پناه | بار دیگر ما غلط کردیم راه | |
لیک گفتی گرچه میدانم سرت | زود هم پیدا کنش بر ظاهرت | |
چون برآورد از میان جان خروش | اندر آمد بحر بخشایش به جوش | |
درمیان گریه خوابش در ربود | دید در خواب او که پیری رو نمود | |
گفت ای شه مژده حاجاتت رواست | گر غریبی آیدت فردا ز ماست | |
چونک آید او حکیمی حاذقست | صادقش دان کو امین و صادقست | |
در علاجش سحر مطلق را ببین | در مزاجش قدرت حق را ببین | |
چون رسید آن وعدهگاه و روز شد | آفتاب از شرق اخترسوز شد | |
بود اندر منظره شه منتظر | تا ببیند آنچ بنمودند سر | |
دید شخصی فاضلی پر مایهای | آفتابی درمیان سایهای | |
میرسید از دور مانند هلال | نیست بود و هست بر شکل خیال | |
نیستوش باشد خیال اندر روان | تو جهانی بر خیالی بین روان | |
بر خیالی صلحشان و جنگشان | وز خیالی فخرشان و ننگشان | |
آن خیالاتی که دام اولیاست | عکس مهرویان بستان خداست | |
آن خیالی که شه اندر خواب دید | در رخ مهمان همی آمد پدید | |
شه به جای حاجیان فا پیش رفت | پیش آن مهمان غیب خویش رفت | |
هر دو بحری آشنا آموخته | هر دو جان بی دوختن بر دوخته | |
گفت معشوقم تو بودستی نه آن | لیک کار از کار خیزد در جهان | |
ای مرا تو مصطفی من چو عمر | از برای خدمتت بندم کمر |