تفاوت میان نسخههای «حافظ (غزلیات)/عکس روی تو چو در آینه جام افتاد»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|عکس روی تو چو در آینه جام افتاد|عارف از خنده می در طمع خام افتاد}} | {{ب|عکس روی تو چو در آینه جام افتاد|عارف از خنده می در طمع خام افتاد}} | ||
{{ب|حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد|این همه نقش در آیینه اوهام افتاد}} | {{ب|حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد|این همه نقش در آیینه اوهام افتاد}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۳۸
' | حافظ (غزلیات) (عکس روی تو چو در آینه جام افتاد) از حافظ |
' |
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد | عارف از خنده می در طمع خام افتاد | |
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد | این همه نقش در آیینه اوهام افتاد | |
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود | یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد | |
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید | کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد | |
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم | اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد | |
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار | هر که در دایره گردش ایام افتاد | |
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ | آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد | |
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی | کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد | |
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت | کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد | |
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است | این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد | |
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی | زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد |