تفاوت میان نسخههای «دیوان شمس/بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار میماند»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار میماند|جمال ماه نورافشان بدان رخسار میماند}} | {{ب|بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار میماند|جمال ماه نورافشان بدان رخسار میماند}} | ||
{{ب|به گرد چرخ استاره چو مشتاقان آواره|که از سوز دل ایشان خرد از کار میماند}} | {{ب|به گرد چرخ استاره چو مشتاقان آواره|که از سوز دل ایشان خرد از کار میماند}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۴۶
' | دیوان شمس (غزلیات) (بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار میماند) از مولوی |
' |
بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار میماند | جمال ماه نورافشان بدان رخسار میماند | |
به گرد چرخ استاره چو مشتاقان آواره | که از سوز دل ایشان خرد از کار میماند | |
سقای روح یک باده ز جام غیب درداده | ببین تا کیست افتاده و کی بیدار میماند | |
به شب نالان و بیداران نیابی جز که بیماران | و من گر هم نمینالم دلم بیمار میماند | |
در این دریای بیمونس دلا مینال چون یونس | نهنگ شب در این دریا به مردم خوار میماند | |
بدان سان میخورد ما را ز خاص و عام اندر شب | نه دکان و نه سودا و نه این بازار میماند | |
چه شد ناصر عبادالله چه شد حافظ بلادالله | ببین جز مبدع جانها اگر دیار میماند | |
فلک بازار کیوانست در او استاره گردان است | شب ما روز ایشانست که بیاغیار میماند | |
جز این چرخ و زمین در جان عجب چرخیست و بازاری | ولیک از غیرت آن بازار در اسرار میماند |