تفاوت میان نسخه‌های «سعدی (باب ششم در قناعت)/مرا حاجیی شانه‌ی عاج داد»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|مرا حاجیی شانه‌ی عاج داد|که رحمت بر اخلاق حجاج باد}}
 
{{ب|مرا حاجیی شانه‌ی عاج داد|که رحمت بر اخلاق حجاج باد}}
 
{{ب|شنیدم که باری سگم خوانده بود|که از من به نوعی دلش مانده بود}}
 
{{ب|شنیدم که باری سگم خوانده بود|که از من به نوعی دلش مانده بود}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۴۶

' سعدی (باب ششم در قناعت) (مرا حاجیی شانه‌ی عاج داد)
از سعدی
'


مرا حاجیی شانه‌ی عاج داد که رحمت بر اخلاق حجاج باد
شنیدم که باری سگم خوانده بود که از من به نوعی دلش مانده بود
بینداختم شانه کاین استخوان نمی‌بایدم دیگرم سگ مخوان
مپندار چون سرکه‌ی خود خورم که جور خداوند حلوا برم
قناعت کن ای نفس بر اندکی که سلطان و درویش بینی یکی
چرا پیش خسرو به خواهش روی چو یک سو نهادی طمع، خسروی
وگر خود پرستی شکم طبله کن در خانه‌ی این و آن قبله کن