گلشن فردوس بیدل شیرازی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۱۶ توسط M rastgar (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


تا یکی زلف به رخساره پریشان داری دل سودازدگان بی سر و سامان داری




روی بنمای و بپوشان رخ خورشید ز شرم ای که از روی چو مه مهر درخشان داری




باغ اگر سرو و گل و سنبل و ریحان دارد تو قد و زلف و خط و عارض تابان داری




بنگر آینه و گلشن فردوس ببین ای که در دل هوس روضۀ رضوان داری




صورتی باید و معنی که شود حسن تمام تو پری روی همین داری و هم آن داری




منع از می کنی و عشق بتان خاصه بهار کافرم من اگر ای شیخ تو ایمان داری




گل به بار آمد و معشوقه به بر ساقی مست فرصت از دست مده هر قدر امکان داری




باده مینوش و بنوشان و بده جام بگیر دور ساقیست چه اندیشه ز دوران داری




دود آه تو ز افلاک گذشت آتش عشق چند آخر به دل سوخته پنهان داری




جان اگر رفت ز تن گو برود باکی نیست غم جان چند خوری گر غم جانان داری




سوخت برق اجلت خرمن هستی و هنوز چشم بیدل به ره قطرۀ باران داری



M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۱۶ (UTC)––––