وحشی بافقی (غزلیات)/یک همدم و همنفس ندارم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (یک همدم و همنفس ندارم)
از وحشی بافقی
'


یک همدم و همنفس ندارم می‌میرم و هیچ کس ندارم
گویند بگیر دامن وصل می‌خواهم و دسترس ندارم
دارم هوس و نمی‌دهد دست آن نیست که این هوس ندارم
گفتی گله‌ای ز ما نداری دارم گله از تو پس ندارم
وحشی نروم به خواب راحت تا تکیه به خار و خس ندارم