وحشی بافقی (غزلیات)/کس نزد هرگز در غمخانهی اهل وفا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (کس نزد هرگز در غمخانهی اهل وفا) از وحشی بافقی |
' |
کس نزد هرگز در غمخانهی اهل وفا | گر بدو گویند بر در ، کیست گوید آشنا | |
چیست باز این زود رفتن یا چنین دیر آمدن | بعد عمری کامدی بنشین زمانی پیش ما | |
چون نمیآید به ساحل غرقهی دریای عشق | میزند بیهوده از بهر چه چندین دست و پا | |
گفتهای هر جا که میبینم فلان را میکشم | خوش نویدی دادهای اما نمیآری بجا | |
چهره خاک آلود وحشی میرسد چون گرد باد | از کجا میآید این دیوانهی سر در هوا |