وحشی بافقی (غزلیات)/نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم)
از وحشی بافقی
'


نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم آن خط غلامی که ندادیم دریدیم
در دست نداریم بجز خار ملامت زان دامن گل کز چمن وصل نچیدیم
این راه نه راهیست عنان بازکش ای دل دیدی که درین یک دو سه منزل چه کشیدیم
مانند سگ هرزه رو صید ندیده بیهوده دویدیم و چه بیهود دویدیم
وحشی به فریب همه کس می‌روی از راه بگذار که ما ساده دلی چون تو ندیدیم