وحشی بافقی (غزلیات)/میتوانم که لب از آب خضر تر نکنم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (میتوانم که لب از آب خضر تر نکنم) از وحشی بافقی |
' |
میتوانم که لب از آب خضر تر نکنم | میرم از تشنگی و چشم به کوثر نکنم | |
شوق یوسف اگرم ثانی یعقوب کند | دارم آن تاب کز او دیده منور نکنم | |
آن قوی حوصله بازم که اگر حسرت صید | چنگ در جان زندم میل کبوتر نکنم | |
دارم آن صبر که با چاشنی ذوق مگس | بر لب تنگ شکر دست به شکر نکنم | |
در جنت بگشا بر رخم ای خازن خلد | که دماغ از گل باغ تو معطر نکنم | |
حلهی نو را گرم حور به اکراه دهد | پیشش اندازم و نستانم و در برنکنم | |
وحشی آزردگیی داری و از من داری | من چه کردم که غلط بود که دیگر نکنم |