وحشی بافقی (غزلیات)/ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد کیش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد کیش) از وحشی بافقی |
' |
ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد کیش | خون چون من بیکسی آسان توان بردن ز پیش | |
هست بیش از طاقت من بار اندوه فراق | بیش ازین طاقت ندارم گفتهام سد بار بیش | |
ناوکت گفتم زدل بگذشت رنجیدی به جان | جان من گفتم خطایی مگذران از لطف خویش | |
از کدامین درد خود نالم که از دست غمت | سینهام چون دل فکار است و درون چون سینه ریش | |
نوش عشرت نیست وحشی در جهان بی نیش غم | آرزوی نوش اگر داری منال از زخم نیش |