وحشی بافقی (غزلیات)/دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم)
از وحشی بافقی
'


دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم ترسم که شوی غافل و در دام بمیرم
خواهم که شوم ازنظر لطف تو غایب هر چند که پر دردم و بسیار حقیرم
گر آب فراموشی ازین بیشتر آید ترسم که فرو شوید از آن لوح ضمیرم
جان کرد وداع تن و برخاست که وحشی بنشین تو که من در قدم موکب میرم