وحشی بافقی (غزلیات)/دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم)
از وحشی بافقی
'


دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم نشد پابوس روزی آستان بوسیدم و رفتم
ز گرد راه خود را بر سر کوی تو افکندم رخ پر گرد بر خاک درت مالیدم و رفتم
اگر منزل به منزل چون جرس نالم عجب نبود که آواز درایی از درت نشنیدم و رفتم
نیامد سرو من بیرون که بر گرد سرش گردم به سان گرد باد از غم به خود پیچیدم و رفتم
میسر چون نشد وحشی که بینم خلوت وصلش به حسرت بر در و دیوار کویش دیدم و رفتم