وحشی بافقی (غزلیات)/تو منکری ولیک ، به من مهربانیت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (تو منکری ولیک ، به من مهربانیت) از وحشی بافقی |
' |
تو منکری ولیک ، به من مهربانیت | میبارد از ادای نگاه نهانیت | |
میرم به ملتفت نشدنهای ساخته | وان طرز بازدیدن و تقریب دانیت | |
یک خم شدن ز گوشهی ابروی التفات | آید برون ز عهدهی سد سر گرانیت | |
نازم کرشمه را که سدم نکته حل نمود | بیمنت موافقت و همزبانیت | |
شادی التفات تو کارم تمام کرد | بادا بقای عمر تو و زندگانیت | |
ای شاهباز دوری ما از تو لازمست | گنجشک را چه زهرهی هم آشیانیت | |
جنبیدت این هوس ز کجا ای نهال لطف | کی اوفتاد رغبت میوه فشانیت | |
من از کجا و اینهمه نوباوهی امید | یارب که بر خوری ز درخت جوانیت | |
شاخ گلی کجاست بدین پاک دامنی | بیهوده سالها نکنم باغبانیت | |
سد نوبهار را ز تو آبست و رنگ و بو | دارد خدا نگاه ز باد خزانیت | |
وحشی پیاله گیر که دیگر حریف تست | کز خم به شیشه رفت می شادمانیت |