وحشی بافقی (غزلیات)/به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم) از وحشی بافقی |
' |
به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم | سگ وفای خود و بندهی محبت خویشم | |
سزای خدمت شایسته است لطف چه منت | ز خدمتم خجل و حقگزار خدمت خویشم | |
عنایت تو به پاداش صبردارم و طاقت | به شکر صبر خود و ذکر خیرطاقت خویشم | |
پلنگ خوی غزالی که میرمد ز فرشته | چگونه ساختمش رام صید قدرت خویشم | |
به کام شیر درون رفتن و به کام رسیدن | کراست زهره و یارا غلام جرأت خویشم | |
چه خوش گزیدهامت از بساط حسن فروشان | نه عاشق تو که من عاشق بصیرت خویشم | |
مرا رسد که چو وحشی چنین دلیر درآیم | که خوانده لطف تو در سایهی حمایت خویشم |