وحشی بافقی (غزلیات)/آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ)
از وحشی بافقی
'


آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ
کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی گرچه مستوجب سد گونه جفایی، بازآ