نظامی (خسرو و شیرین)/دگر ره باز پرسیدش که جانها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | نظامی (خسرو و شیرین) (دگر ره باز پرسیدش که جانها) از نظامی |
' |
دگر ره باز پرسیدش که جانها | چگونه بر پرند از آشیانها | |
جوابش داد کز راه ندیده | نشاید گفتن الا از شنیده | |
شنیدم چار موبد بود هشیار | مسلسل گشته با هم جان هر چار | |
در این مشکل فرو ماندند یک چند | که از تن چون رود جان خردمند |