نظامی (اقبال نامه)/مغنی درین پرده دیرسال
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | نظامی (اقبال نامه) (مغنی درین پرده دیرسال) از نظامی |
' |
مغنی درین پرده دیرسال | نوائی برانگیز و با او بنال | |
مگر بر نوای چنان نالهای | فروبارد از اشک من ژالهای | |
بلیناس را چون سر آمد جهان | چنین گفت در گوش کار آگهان | |
که هنگام کوچ آمد اینک فراز | به جای دگر میکنم ترکتاز | |
گلین خانهی کو سرای منست | نه من هیکلی دان که جای منست | |
به این هفت هیکل که دارد سپهر | سرم هم فرو ناید از راه مهر | |
من آن اوج گردون پنا خسروم | که در خانه میآیم و میروم | |
گهی در خزم غنچهای را به کاخ | گهی بر پرم طاوسی را به شاخ | |
پریوارم از چشمها ناپدید | به هر جا که خواهم توانم پرید | |
شد آمد به قدر زمان کی کنم | زمان را کجا پی نهم پی کنم | |
چو کوشم نهم بر سر سدره پای | چو خواهم کنم در دل صخره جای | |
به دشت و به دریا توانم گذشت | هم الیاس دریا و هم خضر دشت | |
جز این هر چه یابی در ایوان من | نه من همنشینیست بر خوان من | |
من آنم که خواهم شدن برفراز | برون دان زمن هر چه یابند باز | |
چو گفت این ترنم به آواز نرم | سوی همرهان بارگی کرد گرم | |
برآسود از آشوبهای جهان | که جشنی بود مرگ با همرهان |