ملک الشعرا بهار (مثنویات)
از مشروطه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
'
ملک الشعرا بهار (مثنویات)
از
ملک الشعرا بهار
'
شبی چشم کیوان ز فکرت نخفت
ایرجا! رفتی و اشعار تو ماند
برو کار میکن، مگو چیست کار
در خیابان باغ، فصل بهار
دست خدای احد لم یزل
یکی زیبا خروسی بود جنگی
منوی ناوبری
ابزارهای شخصی
ورود
فضاهای نام
نوشتار
گفتگو
گویشها
بازدیدها
خواندن
نمایش مبدأ
نمایش تاریخچه
بیشتر
جستجو
گشتن
صفحه اصلی
درگاهها
پدیدآورندگان
مقالهٔ تصادفی
ردهها
جعبهابزار
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
صفحههای ویژه
نسخهٔ قابل چاپ
پیوند پایدار
اطلاعات صفحه
به زبانهای دیگر