ملک الشعرا بهار (ترکیبات)/دوشینه ز رنج دهر بدخواه
' | ملک الشعرا بهار (ترکیبات) (دوشینه ز رنج دهر بدخواه) از ملک الشعرا بهار |
' |
دوشینه ز رنج دهر بدخواه رفتم سوی بوستان نهانی تا وارهم از خمار جانکاه در لطف و هوای بوستانی دیدم گلهای نغز و دلخواه خندان ز طراوت جوانی مرغان لطیفطبع آگاه نالان به نوای باستانی بر آتش روی گل شبانگاه هر یک سرگرم زندخوانی من بیخبرانه رفتم از راه از آن نغمات آسمانی با خود گفتم به ناله و آه کای رانده ز عالم معانی! با بال ضعیف و پر کوتاه پرواز بلند کی توانی؟» بودم در این سخن که ناگاه مرغی به زبان بیزبانی این مژده به گوش من رسانید «کز رحمت حق مباش نومید» گر از ستم سپهر کینتوز یک چند بهار ما خزان شد وز کید مصاحب بدآموز چوپان بر گله سرگران شد روزی دو سه، آتش جهانسوز در خرمن ملک میهمان شد خونهای شریف پاک، هر روز بر خاک منازعت روان شد وآن قصه زشت حیرتاندوز سرمایهی عبرت جهان شد امروز به فر بخت فیروز دلهای فسرده شادمان شد از فر مجاهدان بهروز آن را که دل تو خواست آن شد وز تابش مهر عالمافروز ایران فردوس جاودان شد شد شامش روز و روز نوروز زین بهتر نیز میتوان شد روزی دو سه صبرکن به امید از رحمت حق مباش نومید از عرصهی تنگ حصن بیداد انصاف برون جهاند مرکب در معرکه داد پردلی داد آن دانا فارس مهذب شاهین کمال بال بگشاد برکند ز جغد جهل مخلب استاد بزرگ لوح بنهاد شد مدرس کودکان مرتب آمد به نیاز پیش استاد آن طفل گریخته ز مکتب استاد خجستهپی در استاد تا کودک را کند مدب آواز به شش جهت درافتاد از غفلت دیو و سطوت رب: « ای از شب هجر بود ناشاد! برخیز که رهسپار شد شب صبح آمد و بردمید خورشید از رحمت حق مباش نومید ای سر به ره نیاز سوده! با سرخوشی و امیدواری منشور دلاوری ربوده در عرصهی رزم جانسپاری با داس مقاومت دروده کشت ستم و تباهکاری زنگار ظلام را زدوده ز آیینهی دین کردگاری لب بسته و بازوان گشوده وز دین قویم کرده یاری واندر طلب حقوق بوده چون کوه، قرین بردباری جان داده و آبرو فزوده در راه بقای کامکاری وین گلشن تازه را نمود از خون شریف آبیاری مستیز به دهر ناستوده کز منظرهی امیدواری خورشید امید باز تابید از رحمت حق مباش نومید صد شکر که کار یافت قوت از یاری حجت خراسان وآن قبله و پیشوای امت سرمایهی حرمت خراسان بن موسی جعفر آن که عزت افزوده به عزت خراسان بگرفت نکو به دست قدرت سررشتهی قدرت خراسان وز همت عاقلان ملت شد نادره ملت خراسان وز عالم فحل باحمیت شد شهره حمیت خراسان ترکان دلیر بافتوت کردند حمایت خراسان نیز از علمای خوش رویت خوش گشت رویت خراسان زین بهتر نیز خواهیش دید از رحمت حق مباش نومید