مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۴ تیر ۱۳۲۸ نشست ۱۸۳
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری پانزدهم | تصمیمهای مجلس | قوانین برنامههای عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی |
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پانزدهم |
روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
شامل: متن قوانین - تصویبنامهها - صورت مفصل مذاکرات مجلس شورای ملی - سوالات - اخبار رسمی - فرامین - انتصابات - آییننامهها - بخشنامهها - آگهیهای رسمی
شماره تلفن: ۵۴۴۸ - ۸۸۹۴ - ۸۸۹۵ - ۸۸۹۶
مدیر سید محمد هاشمی
مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره۱۵
جلسه: ۱۸۳
صورت مشروح مذاکرات جلسه روز سهشنبه چهارم تیر ماه ۱۳۲۸
فهرست مطالب:
۱-تصویب صورت مشروح مجلس
۲- بقیه مذاکرات در بودجه کل کشور
۳- موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
مجلس ساعت نه و ده دقیقه صبح به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید.
[۱- تصویب صورت مشروح مجلس]
رئیس- نسبت به صورت مجلس نظری نیست؟ (چیزی گفته نشد) بنابراین صورت جلسه پیش تصویب میشود اسامی غائبین روز قبل قرائت میشود (به شرح زیر قرائت شد)
غائبین با اجازه- آقایان: محمدحسین قشقایی- ظفری- مهندس رضوی- امینی- معینزاده- فولادوند- لاهوتی- دکتر راجی- دکترفلسفی- رحیمیان- اورنگ- نراقی- افخمی- اقبال- خسرو هدایت- رضوی- حسین وکیل- بهادری- علی بهبهانی- بهار- دکتر شفق- تقی برزین- نیکپور- حائریزاده- امامی اهری- خوئیلر- مکرم- فاضلی- عرب- شیبانی- عدل اسفندیاری.
غائبین بیاحازه- آقایان: اردشیر شادلو، تولیت، آقاخان بختیار، صدرزاده، ناصری، مسعود ثابتی، دکتر مصباحزاده، دکتر امینی، قهرمان، گلبادی، عباس اسکندری، دکتر ملکی، حبیبالله امین.
دیرآمدگان با اجازه آقایان: کفایی، دکتر اعتبار، منصف، سزاوار، شریعتزاده، اسلامی، اسدی، صفوی.
دیر آمدگان بیاجازه- آقایان: حسن اکبر، عزیز زنگنه، سلطانی، باتمانقلیج، خسرو قشقایی.
[۲- بقیه مذاکره در بودجه کل کشور]
رئیس- در جلسه پیش پیشنهاد کفایت مذاکرات در کلیات لایحه بودجه شده موافق و مخالف صحبت کردند حالا باید أی گرفت (یک نفر از نمایندگان- عده کافی نیست) دو نفر لازم است الان میآیند. موضوعی که باید به اطلاع آقایان برسد موضوع مرخصیهایی است که بعضی از آقایان دارند آنهایی که مرخصی دارند و در مرکز هستند جزء عده حاضر در مرکز محسوب میشوند ولی اینجا مرتب حاضر نمیشوند گاهی هم حاضر میشوند و این باعث میشود که همیشه عده حد نصاب بالا برود و کار مجلس فلج بشود از امروز با موافقت آقایان به آنها اطلاع میدهم که یا باید از مرخصی استفاده کنند و یا اگر حاضد نشوند غایب محسوب خواهند شد که حد نصاب معین بشود رأی گرفته میشود به پیشنهاد کفایت مذاکرات در کلیات بودجه آقایانی که موافقند قیام کنند (اکثر برخاستند) تصویب شد. رأی گرفته میشود به ورود بشور در مواد آقایانی که موافق با شور در مواد هستند قیام کنند (اکثر برخاستند) تصویب شد. آقای دکتر معظمی بفرمائید
دکتر معظمی (مخبر)- عرض کنم در قسمت ارقام یک تصحیحی لازم است بشود که بنده به عرض مجلس شورای ملی میرسانم توجه بفرمایید چون در قسمت اعتبار بودجه دانشگاه در فقره ۲۷ هزینه که ۷۲.۰۶۸.۰۰۰ریال قلمداد شده بایستی، ۰۰۰،۲۷۵ ،۶۶ ریال و بودجه دانشکده پزشکی و بیمارستانها فقره ۲۸ هزینه که.۶۴۵، ۱۰۹،۶۹۰، ریال است اضافه و مبلغ ،۶۴۰، ۴۸۳، ۱۱۵ریال منظور گردد البته در جمع کل بودجه تفاوتی حاصل نخواهد شد. این قسمتی بود که اشتباهاً راجع به دانشگاه ذکر شده بود و بعداً اصلاح شد وهم چنین اعتبار بودجه وزارت جنگ فقره ۸ که ۰۰۰ و ۲۰۰ و ۰۳۵ و ۲ ریال قلمداد شده ۲۰۰،۰۰۰ ریال آن که بابت اضافات میباشد باید کسر و به مبلغ۰۰۰، ۵۰۰،۴۴۰، ریال اعتبار فقره ۹ قسمتی از بودجه ژاندارمری اضافه شود و از این قسمت هم در جمع کل تفاوتی حاصل نمیشود باز هم مبلغ ۳۱۰۵ ریال از اعتبار فقره ۷۳ بودجه هزینه بقیه یکصد و پنجاه میلیون اعتبار ترفیعات و اضافات کسر و به بودجه ضرابخانه فقره ۴۴ اضافه میشود از این قسمت هم تغییری حاصل نمیشود و همچنین
مبلغ۰۰۰،۵۰۰،۴ ریال به اعتبار بودجه وزارت دادگستری فقره ۱۷ اضافه و از اعتبار ترفیعات و اضافات فقره ۷۳ کسر میشود و البته در جمع کل تغییری حاصل نمیشود.
رئیس- ماده اول مطرح است آقای دکتر بقائی بفرمایید.
دکتر بقایی- ماده اول را برای آقایان محترم قرائت میکنم بودجه سال ۱۳۲۸ کل کشور که از حیث درآمد عمومی مطابق صورت پیوست بالغ بر ۷۶۰، ۶۹۰، ۷۸۵، ۷ ریال و از حیث هزینه عمومی بالغ بر ۶۰۷، ۵۷۹، ۱۱۷،۱ ریال میباشد با رعایت مقررات زیر تصویب میشود طرح بودجه ۲۸ در بهمن ماه گذشته از طرف دولت تقدیم مجلس شورای ملی گردید و از آن تاریخ تا ۱۲ خرداد ۲۸ کمیسیون بودجه به مطالعه و جرح و تعدیل آن پرداخته سپس گزارش حود را تقدیم مجلس گردیده است بنده تصدیق میکنم که وضع ناگوار و نا مطلوب تصویب بودجه کل کشور به صورت یک دوازدهم و دو دوازدهم که از سال ۱۳۲۲ تا به حال ادامه دارد و متضمن مضار و خسران بیحد و اندازهای برای مملکت میباشد باید خاتمه یابد و به همین جهت اینجانب متجاوز از یک سال است که به بودجههای یک دوازدهم رأی ندادهام زیرا فوقالعاده آرزومند بوده و هستم که بودجه کل کشور به تصویب مجلس شورای ملی برسد و مملکت از این بحران مالی و اقتصادی که موجب فقر و فلاکت قاطبه مردم میباشد و از طرف دیگر بهترین وسیله برای سوء استفاده چپاولگران است خلاص و رهایی یابد لکن هر فرد خبیر و با انصافی بعد از مطالعه دقیق لایحه بودجه ۲۸ بنحوی که از طرف دولت تنظیم شده و بصورتی که گزارش کمیسیون به مجلس تقدیم شده است نمیتواند تاب و تحمل آن را داشته باشد که این لایحه به این صورت به تصویب مجلس شورای ملی برسد. این جانب ناگزیرم انتقادات و اعتراضات اساسی خودم را به عنوان مخالف با ماده اول بودجه به عرض برسانم. اگر چه کمی هم وقت مجلس را گرفته و مصدع اوقات شریف آقایان نمایندگان بشوم. طرح مطالب از طرف اینجانب شامل نکات جداگانه زیر خواهند بود: یکی قصور مسئولیت دولتها درآمد خطیر دخل و خرج مملکتی دوم عدم توازن جمع و خرج به طوری که در ماده اول ملاحظه فرمودید که سر آن بالغ بر ۴۵ درصد از درآمد میباشد. سوم عدم تناسب مواد هزینه چهارم موضوع درآمد و سیاست اقتصادی و مالی کشور که جان کلام و لپ اعتراضات این جانب را تشکیل میدهد آقایان نمایندگان محترم موضوع قابل اهمیت بودجه یعنی حساب دخل و خرج مملکتی به نمایندگان ملت در یک حکومت ملی که امیدوارم این صفت درباره رژیم ما مصداق داشته باشد موضوع بودجه در یک رژیم ملی و پارلمانی به نمایندگان ملت اجازه میدهد که درجه صداقت و صحت و درستکاری و همت و اراده و صلاحیت خدمتگزاران ملت یعنی وزرای مسئول در ترازوی عدل و نصفت بمعرض سنجش در آید یعنی خدمات ایشان را اگر خدماتی باشد که تقدیر و تحسین کند و نا خدمتی و خیانت و قصورها و تقصیرها و سوء استفادههای آنها را از قدرتی که ملت به آنها تفویض کرده است مورد مؤاخذه و بازخواست قرار دهد در اینجا اجازه میخواهم چون ممکن است که عرایض و اظهارات اینجانب درباره بودجه کل مملکتی و فشار اینجانب به دستگاه دولت موجب تأثر و عکسالعمل بعضی سیاستهای دور و نزدیک بشود در اینجا اجازه میخواهم پرانتزی باز کنم و درباره روزنامه تایمز لندن که میزان سنجش و قضاوت خود را در استیضاح اخیر اینجانب آزمایش کرده چند کلمه عرض کنم به طوری که آقایان میدانند روزنامه تایمز لندن یکی از مشهورترین و وزینترین و قدیمیترین روزنامههای دنیا است (دهقان- روزنامه تایمز لندن به ما چه مربوط است) و اسباب و وسایل کسب اطلا عات و مطالعاتش در تمام دنیا بی نظیر میباشد عوامل مؤثر و فعالی که همواره با این روزنامه همکاری میکنند از حیث بصیرت تاریخی و سیاسی و اجتماعی و از حیث معرفت به اوضاع و احوال خاص کلیه کشورهای دنیا عناصر فوقالعاده برجستهای برجستهای میباشد که کمتر دچار ضعف و اشتباه میکردند آقایان محترم همین روزنامه مشهور چندی قبل در تاریخ هشتم ژوئن گذشته مطابق ۱۸ خرداد در صفحه پنجم ذیل عنوان «هلپ فور ایران» یا «ایران را دریابید» که در روزنامههای پایتخت از قبیل کیهان مورخ ۳۱ خردادماه و داد اول تیر ماه منعکس شده است ضمن این مقاله که اوضاع واحوال کشور ما را به طرف ترقیات محیرالعقول و شایان به سلیقه مغرب زمین از قبیل اصلاح قانون اساسی و اجرای برنامه هفت ساله و موضوع کمک دول معظم غربی به ایران و غیره و غیره تشریح مینمود چنین اظهار نظر کرده است که چندی پیش یکی از نمایندگان مجلس ایران یعنی بنده با سوءاستفاده از معایب و نواقص قانون اساسی ایران که بحمدالله تغییر داده شده است
مدت هشت روز وقت مجلس را ضایع کرد و نمیگذاشت مجلس کارهای جدی و اساسی خود را انجام دهد آقایان در اینجا ناگزیرم با کمال صراحت تصریح کنم که مسلماً نویسنده مقاله تایمز با خصوصیات شایان توجهی که برای این روزنامه عرض شد و به واسطه قدمت و رسوخ سیاست انگلستان در ایران و آشنایی کامل آن سیاست به رموز و شئون اجتماعی ما و معرفت تام به این تعزیه حکومت دموکراسی و حکومت پارلمانی که در کشور ما جاری است حقاً و انصافاً نمیتواند ارزش حقیقی عرایض مرا تشخیص نداده باشد ولکن از جهت مصلحت خاص یعنی به منظور تقویت قوای روحی و حمایت همین دستگاهی که شدیداً مورد مؤاخذه اینجانب قرار گرفت و مورد عنایت و پشتیبانی خاص وی میباشد این طور بچهگانه و از روی سادهلوحی مطالب را قضاوت کرده است (ملکی- صحیح است) و در حقیقت خواسته است مدافعات ذلیل وضعیت دستگاه حاکمه و قوای انتظامی ما را که با دلیل و برهان بر وفق دفاع از آزادی و اصول دموکراسی حقیقی مورد حمله اینجانب قرار گرفت تصویب و تسجیل بکند اینجانب حرفی ندارم و امیدوارم به سلامتی و میمنت این نشانیهای صریح و فصیح از روی کمال صداقت و صمیمیت باشد و در طی زمان کوتاهی ثمرههای نیکو و برومند برای رفاه و ترقی و خوشبختی ایران به بار آورد و در این راه اگر وجود من و افکار من و استدلال من فدای خوشبختی ملت ایران شود خوب است فدا شود در هر حال در این رژیم حکومت ملی و پارلمانی ما که فیالحقیقه رژیم حکومت ملی نیست بلکه رژیم حکومت یک طبقه خاص و متنفذ مملکت بر قاطبه ملت میباشد در این رژیم خاص و طبقه متنفذی دولتها که خود برگزیدگان این طبقه هستند دولتها به طور کلی از لحاظ خدمتگزاری به ملت دو معصیت عظیم مرتکب شدهاند که یکی از آن دو جنبه منفی و دیگری جنبه مثبت دارد اول این که دولتها همواره به نحو شرمآوری در انجام وظایف و مسئولیتهای اساسی خود قاصر و مسامح بودهاند پس هیچ گونه تلاش منظم و پر دامنهای برای سادهترین و ابتدایی ترین رفاه و آسایش مادی و معنوی و تأمین نان آذوقه و سوخت و آب آشامیدنی و نظافت و حفظالصحه و مبارزه با امراض در اقصی نقاط کشور به عمل نیاوردهاند جز این که همهاش وعده دادهاند و حرف زدهاند. از این وظایف ابتدایی که حداقل خدمتگزاری دولت به ولی نعمت خود یعنی ملت است که بگذریم به وظایف عالیتر یعنی حفظ شئون و حعفظ حیثیت ملی در مقابل دول بیگانه و استیفای حقوق حقه و منافع مادی ایران از دولتهای خارجی نیز پشت پا زدهاند در مرحله ثانی بزرگتر از این معصیت منفی گناه کبیره دیگری گناه مثبتی است و اگر انسان کمی غیرت و حمیت داشته باشد از ذکر و شنیدن آن موهای بدنش راست میشود و هزار بار آرزوی مرگ در دلش خطور میکند. آن معصیت این است که دولتهای ما اکثراً شریک دزد و رفیق قافله بودهاند (زنگ رئیس)
رئیس- آقای دکتر بقایی به دولت نفرمایید که شما شریک دزد هستید نباید این طور به دولت حمله بشود.
دکتر بقایی- گفتم اکثراً.
رئیس- اکثراً هم نفرمایید.
دکتر بقائی- و اگر استثنایی در بین دولتها چند عنصر شریف یافت میشده است برای حفظ ظاهر و فریب دادن ملت بوده است در هر حال دولتها انجام وظایف و مسئولیتهای خطیر در مقابل ملت کلیه هم و غم خود را صرفاً وکلا صرف تأمین و حفاظت دسته دزدان و غارتگران و چپاولچیان اجتماعی کردهاند بدین معنی که چون خود در واقع و نفسالامر و به موجب احوال محیط اجتماعی منتخبین و برگزیدگان یک طبقه معین و متنفذ و متمکن و ملاک نفعپرست و تجار متحکر و قاچاقچی و شرکتهای بیبند و بار داخلی و خارجی بودهاند همواره در حفظ اعتبارات طبقه مذکور به تسطیح طرق سوءاستفادههای طبقه به انواع لطایفالحیل و کجرویهای ناموزون و جنایتآمیز متثبت گردیدهاند در مورد دولت حاضر که اکنون تقاضای تصویب بودجه فعلی را از ساحت مقدس مجلس شورای ملی مینماید هر چه بیشتر تأمل میکنم از جنبه خدمتگزاری مطالب مهم و خدمات درخشانی به نظرم نمیرسد که از طرف ملت ایران قابل ستایش و تحسین باشد شاید بتوان خدمات مختصر دولت را در اوان شروع به خدمت در باب نان ذکر نمود و در ثانی میتوان اذعان داشت که شخصیت آقای ساعد از هر گونه شائبه تبانی با دزدان و غارتگران مبری میباشد و در مورد استیفای حقوق ملت ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس به نحوی که باز هم خیلی ناقص است پافشاری کردهاند و این تنها موجب سر بلندی دولت فعلی میباشد ولیکن در مقابل همین دولت حاضر
از ارتکاب دو معصیت عظیم که وجه مشترک حکومتهای قبل و دولتهای ما را از شهریور ۲۰ باین طرف تشکیل میدهد مصون و مبری نمیباشد یعنی در راه ناخدمتی و فساد چیزی فروگذار نکرده و دست کمی از پیشینیان خود ندارد در باب معصیت منفی یعنی همین عدم انجام وظایف مسلم و مسئولیتهای مصرح باید عرض کنم کدام بار گران از دوش ملت که از سختی آذوقه و معشیت و نگرانی در زندگانی و عدم آسایش و عدم امنیت همین طور مینالد برداشته است؟ کدام اقدام مؤثر و مفید بر ضد دزدان و غارتگران اجتماعی انجام گردیده است موارد قصور دولت از لحاظهای دیگر ضمن تحلیل بودجه به عرض خواهد رسید جایی که دولت بیش از همه مقصر و گناهکار است همانا در حیطه معاصی مثبت و اقدامات خودسرانه و خلاف عدالت و انسانیت و خلاف مشروطیت ملی است که قبلاً هم پشت این تریبون با استدلال کامل و دلایل کافی معروض افتاد و در این مقال جای تکرار آن نیست خلاصه همه آن گناهان کبیره موجب مزاحمت شدید و ابراز عدم اعتماد ملت و لعن و شتم ملت ستمدیده ایران میباشد اما از لحاظ بودجه که که مورد بحث امروز ما میباشد دولتهای پیش و دولت حاضر تقصیرات عظیمی به گردن خود دارند که باید به دقت به تحلیل آن بپردازم نکته مهمی که در مرحله اول نظر ما را جلب میکند عدم تعادل جمع و خرج در لایحه بودجه و کسر بودجه به میزان حیرتانگیز ۴۵ درصد میباشد در این باب کافی است قبل از همه چیز به مقدمه لایحه مورخ بهمن ماه ۲۷ رجوع کنیم که این طور مینویسد: ثانیاً از حیث تقاضای جمع کل بودجه هزینه عادی نسبت به جمع کل درآمدهای پیشبینی شده سال ۱۳۲۸ جای نگرانی نخواهد بود و همانطور که در سالهای اخیر وزارت دارایی در این راه اهتمام و اقداماتی نموده است از طریق کوشش در ازدیاد وصول درآمدها با در نظر گرفتن ازدیاد درآمدهای نفت و مراقبت در صرفهجویی برای حفظ تعادل و درآمدها با در نظر گرفتن ازدیاد درآمدهای نفت و مراقبت در صرفهجویی برای حفظ تعادل و درآمد و هزینه در سال ۱۳۲۸ نیز سعی کامل به عمل خواهد آورد تا در هر حال پرداخت اعتبارات در حدود وصول درآمدهای کشور انجام شود برای آقایان همکاران محترمی که در کمیسیون بودجه تشریف داشتند و تشریف دارند حقیقت استدلال دولت خندهآور است برای این که در عرض دو سال که بنده افتخار عضویت کمیسیون بودجه را داشتم مرتباً از دولتهای مختلف ما صورت جمع و خرج صحیح مملکت را خواستیم یعنی گفتیم در آخر سال ۲۶ شما عایداتتان چقدر بوده؟ چقدر پول از مردم گرفتهاید و چقدر خرج کردهاید؟ در آخر سال ۲۷ همین را خواستیم و دولتها نتوانستند این صورت را بدهند و نمیتوانستند بدهند نه دولت جناب آقای ساعد هیچ دولتی با وضعیت فعلی قادر نیست بنده صراحه اعلام میکنم که نه جناب آقای گلشائیان و نه کسی دیگر قادر نیستند که بگویند در سال ۱۳۲۷ همین سال گذشته ما چقدر پول عایدی داشتیم و چقدر خرج کردیم (وزیر دارایی- این صورتش است) نیست آقا این را بنده دو سال خواستم و نیاوردند به کمیسیون بودجه هر وقت این صورت را دادید بنده میگویم قادر هستید. ولی تا حالا به شهادت صورت مجلسهای کمیسیون بودجه دو سال از هر دولتی که آمده است بنده این صورت را خواستهام و تا حالا نیاوردهاند حالا اگر جنابعالی آوردهاید بنده تصدیق میکنم که شما قادر هستید و حرفم را پس میگیرم آقایان تصدیق خواهند فرمود که به نظر هر فرد بصیر و آگاه این وعدهها، وعدههای تعادل بودجه، وعدههای صرفهجویی، مراقبت شدید در درآمد و غیره و غیره به هیچ وجه اطمینان بخش نمیباشد و موضوع مهم بودجه کشور که با سرنوشت اقتصادی و مالی ما سر و کار دارد نمیتواند روی اساس به این سستی و پایههای لرزان استوار شود اگر بودجه سال جاری با همین کسر تقریباً چهل و پنج درصد درآمد تصویب گردد آیا دولت حق نخواهد داشت تقریباً معادل نصف درآمد سالیانه را بدون هیچ قید و شرط و یا تعیین محلی در سال ۱۳۲۸ اضافه خرج نماید؟ آقایان محترم این امر تا به حال در تاریخ بودجه کشور ما سابقه نداشته است و نمیتواند مورد قبول هیچ صاحب نظر و هیچ نماینده با وجدانی قرار گیرد، مثلی است در زبان شیرین فارسی میگوید وای به حال مردهای که مرده شوی هم به حالش گریه کند بنده از این مثل معذرت میخواهم ولی آقایان میدانند در مثل مناقشه نیست بنده دو جمله اجازه میخواهم از مقدمهای که جناب آقای دکتر معظمی مخبر محترم کمیسیون بودجه مرقوم فرمودهاند به عرض آقایان برسانم (چون بودجه سال ۱۳۲۸ مبلغ قابل توجهی کسر دارد بدیهی است که این کسر بودجه موجب خواهد شد که از مخارج عمرانی کسر شود و بدین ترتیب کلیه ادارات که برای یک هدف اجتماعی یعنی پیشرفت کشور به سوی ترقی و کمال تأسیس شدهاند اعتباری جهت اجرای نقشههای اصلاحی و عمرانی خود نخواهند داشت و به مؤسساتی جهت پرداخت حقوق تبدیل خواهند شد و با اطمینان کامل باید گفت مادام که دولتها فکری برای سر و سامان دادن به وضع اقتصادی کشور و تعادل بودجه نکنند. هیچگونه اصلاحی مقدور و میسر نخواهد بود) روی هم رفته از مقایسه این دو بودجه چنین نتیجه گرفته میشود که در درآمد دولت از سال ۱۳۲۰ تاکنون تغییر کلی حاصل نشده است و این عبارت جناب آقای دکتر معظمی کاملاً صحیح است. در ثانی نکتهای که فوراً به آن برمیخوریم عدم تناسب اقلام هزینه میباشد که در این بابت گفتنیها بسیار است ولی چون به وسیله همکاران محترم من آقایان حائریزاده و مکی گفته شده است اینجانب به اختصار کوشیده و فقط در موارد خیلی ضروری به آن اشاره میکنم مواردی که اشاره خواهم کرد یکی ذکر تناسب و تجزیه اقلام بودجه خواهد بود یکی مقایسه اقلام بودجه وزارت فرهنگ و بهداری و اشاره به نقشه فرهنگ جدید که مورد تصویب ملوکانه قرار گرفته است و یکی بودجه ژاندارمری یکی ارتش و یکی دادگستری است اینجا بنده اجازه میخواهم از یک مقاله محققانهای که در مجله اقتصادی و مالی نوشته شده است یک جمله خدمت آقایان عرض کنم آقای ذکاءالسلطنه شیبانی نوشتهاند اینجا پورسانتاژ وزارتخانههای مختلف را داده آمد که برای عدم تطبیق برای آقایان نمیخواهم چون از این مجله برای آقایان رسیده خواهش میکنم آقایان محترم این مقاله را بخوانند (اردلان- ولی جمع پورسانتاژ صحیح بیست) بله یک اشتباه چاپی دارد ۳۰ درصد بوده ۷۰ درصد نوشتهاند از ملاحظه صورت فوق چنین نتیجه گرفته میشود که برای وصول درآمد و هزینه ادارات دارایی صدی ۱۷ بودجه کل کشور به مصرف میرسد و حال آن که برای فرهنگ و تعلیمات عمومی فقط صدی ۹ و برای بهداری صدی دو و نیم که جمعاً صدی ۵. ۱۱ میشود اعتبار داده شده در صورتی که در بعضی از کشورهای مترقی که به قدر ما هم احتیاج به کمک فرهنگ و مخارج بهداشت ندارند بیش از ۳۰ درصد بودجه کل کشور را برای امور فرهنگی و بهداشت عمومی به مصرف میرساند آیا بیتناسب نیست که اعتبارات وزارت فرهنگ را در حدود نصف بودجه وزارت دارایی قرار دهند؟ تصور نمیرود که کار بسیار مشکلی باشد اعتبارات وزارت فرهنگ و بهداری را به میزان آبرومندتری قرار دهند البته بنده بقیهاش را نمیخوانم ولی همینهایی که عرض کردم باز تذکر میدهم که آقایان خیلی میخواهند استفاده کنند اینجا یک کلمهای را باید عرض کنم که به فرض این که یک دولتی از یک طرفی نمیگویم. بودجه وزارت فرهنگ کافی نیست و از یک طرفی هم مجبورم اقرار کنم که اگر یک دولت دلسوزی هم پیدا میشد و پورسانتاژ بودجه فرهنگ را طبق آرزوی من و همه فرهنگ دوستان خیلی بیشتر پیش بینی میکرد با وضع فعلی و روش ناصالحی که در امر اصلاح فرهنگ پیش گرفته شده است مثمر ثمری نمیتوانست باشد البته آقایان محترم چند روز قبل در جراید خبر تصویب برنامه جدید فرهنگ را به وسیله شورای عالی فرهنگ مطالعه فرمودهاند این برنامه جدید اساس فرهنگ ما را دگرگون میکند بنده اینجا چند سؤال دارم یکی این که میخواهم بدانم چه چیز ایجاب میکرد که لزوم فوری برنامه فرهنگ تغییر برنامه فرهنگ این جور احساس بشود دوم موضوعی که میخواستم عرض کنم این است که بنده تصدیق دارم که برنامه فعلی فرهنگ هم دارای نواقصی هست و هر فرهنگی آرزو دارد که این نواقص برطرف شود ولی برطرف شدن این نواقص باید آرزوی کمال پختگی و تعمق و مطالعه انجام بگیرد و هر برنامه ناقصی را هم که ما بگیریم اگر متکی به وسایل کافی و حسن نیت باشد منتهی به نتیجه میشود ولی همین برنامه ناقصی که داریم هیچ وقت صحیحاً اجرا نشده و حالا آقایان آمدهاند یک برنامه جدیدی تصویب کردهاند که بنده مجبورم دو کلمه راجع به این برنامه جدید عرض کنم قبل از عرض موضوع یک جریالی را به طور مختصر به عرض آقایان میرسانم و آن این است که در سال ۱۹۳۴ و ۱۹۳۵ که بنده در فرانسه بودم در روزنامههای آنجا یک موضوعی را خواندم و آن راجع به تغییر یک ماده بود در برنامه متوسط انگلستان حالا خاطرم نیست که حذف یک ماده بود یا اضافه کردن یک ماده بود یا این که منتقل کردن یک ماده کتبی به شفاهی بود یک همچو چیری بود در هر صورت یک ماده درس بود ۴ سال تمام یک عده متخصص درجه اول از طرف دستگاههای فرهنگی انگلستان مأمور شده بودند و در تمام کشور انگلستان این موضوع را مطالعه کردند چهار سال تمام و بعد از این چهار سال گزارش دادند برای این که این ماده را تغییر بدهند و بالاخره تغییر این ماده به استیضاح دولت رسید و به مجلس عوام انگلستان آمد برای یک ماده. اینجا ما شب میخوابیم صبح بیدار میشویم میبینیم در روزنامه
نوشته است شورای عالی فرهنگ برنامه فرهنگ را تغییر داده؟ این برنامه فعلی متضمن نواقص بیشماری است که با مقتضیات فعلی فرهنگ ما وفق نمیدهد و دلیل عمده این نواقص است که به توسط متخصصین فن و به منظور هم آهنگی با تحصیلات متوسطه و عالی در نظر گرفته نشده است آقایان کار اصلاح فرهنگ و تدوین برنامه جدید یک کاری نیست که سرسری تلقی بشود باید یک برنامه را که میخواهند تغییر بدهند مطالعه کنند به متخصصین فن رجوع کنند با سایر شئون مملکت بسنجند ببینند نتیجهاش چه میشود بنده نمیخواهم مصدع آقایان محترم بشوم ولی این آقایان آمدهاند یک کاری کردهاند که بنده در پشت این تریبون ادعا میکنم که نه جناب آقای وزیر محترم فرهنگ و نه کسانی که دأی به این دادهاند نمیتوانند اصلاً تفاوت یک برنامه ثلاثی را با یک برنامه رباعی بیان کنند من راجع به این قسمت نمیخواهم وارد بحث بشوم ولی اساس برنامه ما ثلاثی بوده یعنی سه سال به سه سال تحصیلات ابتدایی، شش ساله بعد نه ساله بعد ۱۲ ساله بوده در بعضی ممالک این طور است در بعضی ممالک دیگر اساس تحصیلات رباعی است یعنی چهار ساله است، دوره ابتدائیشان ۴ سال است فاصله متوسطهشان ۴ سال است دوره عالی ۴ سال است این یک بحث جداگانه دارد که جای بحثش اینجا نیست و من یک موضوع را میخواهم خدمت آقایان محترم عرض کنم که در آلمان تحصیلات رباعی بوده قبل از این جنگ و حالا در آلمان و بعضی از کشورهای دیگر ژرمانی حتی در سوئد و جاهای دیگر آمدهاند و میخواهند تحصیلات را روی اساس ثلاثی برقرار کنند آن وقت ما یک دفعه شورای عالی فرهنگمان میبینیم برنامه را تغییر میدهد حالا این شورای عالی فرهنگ همه شان موالی و دوستان و استادان بنده هستند ولی متأسفم که باید عرض کنم که یک عده هستند که به اصطلاح ندیم بادنجان هستند حکایت ندیم بادنجان را آقایان همه میدانند میگویند سلطان محمود ندیمی داشته یک روز گرسنهاش بود بادنجان سرخ کرده برایش اورده بودند گفت عجب چیز خوبی است بادنجان این ندیم بنا کرد به تعریف بادنجان کردن که به به چه چیز خوبی است بادنجان و گفت مثلاً هر کس بادنجان بخورد آتش جهنم او را نمیسوزاند سلطان محمود بادنجان زیادی خورد و یک روغن زیادی بخورد بادنجان رفته بود سلطان محمود از خوردن این بادنجانها زده شد و سیر شد گفت بادنجان هم چیز مزخرفی است این ندیم هم بنا کرد گفتن که بله این بادنجان چه چیز مزخرفی است اول ان حدیث اول من خلقالله الباذنجان را گفت بعد من اکل الباذنجان فعلیه سقر از این حرفها زد سلطان محمود گفت تو الان داشتی تعریف از بادنجان میکردی حالا چطور شده است که تکذیب میکنی گفت قربان من ندیم بادنجان نیستم منندیم شاهم توانوقت خوشت آمد من تعریف کردم حالا بدت آمد من تکذیب کردم شورای عالی فرهنگ عیناً همین کار را میکند اگر در ظرف این ۴ سال اخیر آقایان ملاحظه بفرمایند تصمیمات متناقضی که این شورا در ظرف یک هفته گرفته (نمیگویم در ظرف ۵ سال) تصمیمات متناقضی گرفته در ظرف یک هفته، یک روز گرفتهاند کلاس ۵ نهایی یک روز گفتهاند کلاس ۶ نهایی یک روز نهایی را دانستهاند یک روز ندانستهاند، یک روز گفتهاند به دیپلمههای کلاس قضایی لیسانس بدهند یک روز گفتهاند ندهند (امیرتیمور- صحیح است) دائماً دارند تغییر میدهند از آقایانی که سابقه وزارت فرهنگ دارند و اینجا تشریف دارند این مطلب را اگر از جناب آقای عدل سؤال کنم دلیلی ندارند که تکذیب کنند ولی من چنین محظوری را برای ایشان ایجاد نمیکنم در هر صورت شورای عالی فرهنگ هر روزی هر وزیری هر چه را خواست میگوید به به همین خوب است فردا آن وزیر عوض میشود فردا یکی دیگر میآید حرف او را قبول میکنند و برای اینها شاید صدها مثال دارد آن وقت یک چنین موضوع مهمی با تصویب یک چنین شورایی تمام میشود و تصویب میشود و من نمیدانم این آقایان چه تصمیمی دارند آیا فردا یک کس دیگری که وزیر فرهنگ شد دوباره این را عوض میکنند؟ (دهقان- آقای دکتر تصویب نشده دادهاند دبیرها مطالعه کنند) در این قسمت آقای دهقان بنده اطلاعاتم از شما بیشتر است در این مورد خواهش میکنم مداخله نفرمایید (دهقان- شاید کمتر نباشد) این را با تصمیماتی که میگیرند نه همین شوری جاهای دیگر همین طور حالا یک مثالی راجع به کمیسیون بودجه عرض کنم ما یک دبیرستانی داریم که بنده به وجودش از روز اول معتقد نبودم ولی بوده به اسم دبیرستان دارایی که شاگردانی که میرفتند آنجا درس میخواندند دولت آنها را استخدام میکرده و ضمناً موضوعهای اختصاصی و حقوقی و مالی هم به آنها درس میدادند یک دفعه کمیسیون بودجه تصمیم میگیرد مدارس اختصاصی فنی برود جزء وزارت فرهنگ فکر نمیکند که آن شاگردی که دو سال آنجا درس خوانده، یک سال باقی دارد یا دو سال باقی دارد این شاگرد تکلیفش چیست آخر این چیزها را باید مطالعه کرد اگر قبلاً یک تصمیمی گرفته شده اگر قبلاً یک و عدهای داده شده اقلاً یک مهلتی قائل بشوند بگویند بعد از این که این دوره دبیرستان تمام شد و شاگردان فعلی فارغالتحصیل شدند دیگر دبیرستان دارایی نباشد، آن وقت منحل بشود (صحیح است) آخر فکر نمیکنند که ده نفر، صد نفر جوان تکلیفشان چه میشود آخر این ده سال به یک امیدی آمده است آنجا درس خوانده است بعد بگویند رفته است به وزارت فرهنگ اینها یک چیزهایی است که منحصر به شورای عالی فرهنگ نیست در همه شئون بیرویه و بدون مطالعه تصمیم میگیرند ما الان در دانشگاه تهران یک عده استادان مسلم علوم تربیتی داریم که یک عده از اینها بنده افتخار دارم عرض کنم نه تنها در مملکت ما قبولیت دارند جاهای دیگر هم در خارج نظرشان خریدار دارد کتابهایی که نوشتهاند شاهد است زحماتی که کشیدهاند شاهد است شورای عالی فرهنگ میآید شور اول یک مادهای را تصویب میکند از یکی از اینها نمیآیند بپرسند تو که متخصص تعلیم و تربیت هستی تو عقیدهات چیست؟ بگو یک موضوع دیگر هم هست که بنده خیلی خیلی متأسفم از عرض این موضوع ولی همان وظیفهای را که همیشه عرض کردم بنده را وادار میکند که این موضوع را عرض کنم چندی پیش یکی از دوستان خیلی عزیز و محترم بنده از همکارانم از من گله میکرد راجع به عرایضی که نسبت به جناب آقای تقیزاده در طی استیضاحم کردم بنده همان طور که آنجا گفتم و حالا هم تکرار میکنم از لحاظ علمی و فضلی و خدماتی که جناب آقای تقیزاده به فرهنگ این مملکت از راه تألیف و نوشتن کردهاند بنده مرید ایشان هستم دستشان را میبوسم (حاذقی- از هر لحاظ) نه از هر لحاظ نیست ولی بنده یک چیزهایی فقط به طور تعریف عرض کنم آقایان خودشان نتیجه میگیرند میدانید در دنیای امروز عده زیادی از متفکرین هستند که اصلاً قائل به تصادف نیستند میگویند تصادف وجود ندارد و میگویند هر عملی انجام میشود علتی دارد ولی بنده به تصادف عقیده دارم. تصادف هم وقتی پشت سر هم واقع میشود آدم نمیداند چه نتیجه بگیرد.
حالا یکی از تصادفات را بنده عرض میکنم آقای عباس اسکندری در پشت این تریبون یک مطالبی را اظهار کردند جناب آقلی تقیزاده تشریف آوردند در این مملکت و از لحاظ سوابق فرهنگی و خدمات فرهنگی که ایشان داشتند فوراً شورای عالی فرهنگ ایشان را به عضویت خودش دعوت کرد این یک چیزی بود ایشان یک جلسه رفتند یک سال و نیم پیش و دیگر تشریف نبردند البته نماینده مجلس بودند گرفتاریهای سیاسی داشتند وقت نداشتند بروند حالا یک تصادف پیش آمده دو هفته قبل ایشان تصادفاً تشریف بردند شوری تصادفاً در همان جلسه این تغییر برنامه مطرح شد تصادفاً هم ایشان طرفدار تغییر این برنامه بودند من نمی دانم تصادفات به چه تعبیر میشود یک موضوع دیگر آقای وزیر فرهنگ در جلسه شوری اظهار میکنند که این برنامه به عرض اعلی حضرت همایونی رسده و اعلی حضرت هم اظهار موافقت کردهاند حالا یک تصادف دیگری را بنده عرض میکنم این را گفتهاند که به تصویب رسید ولی همین اعلی حضرت همایونی راجع به لایحه انتخابات که اظهار علاقه فرمودند من نمیدانم چطور است که آن لایحه انتخاباتی همانهایی که خودشان را فدایی اعلی حضرت میدانند با کمال شدت با آن مخالفند ولی در این موضوع تسلیم میشوند در هر صورت موضوع تغییر برنامه چیزی نیست که در صلاحیت جناب آقای وزیر فرهنگ باشد ایشان دکتر حقوقاند و نمیتوانند تشخیص بدهند که این برنامه صلاح است تغییر کند یا صلاح نیست ولی بنده از پشت این تریبون اعلام میکنم با اطلاعات تعلیم و تربیتی که دارم با سوابقی که در تعلیم و تربیت دارم اعلام میکنم که این برنامه جدید فرهنگ برنامه استعماری است ملت ایران بداند که با این برنامه جدید فرهنگ که میخواهند بهتر وسایل استعمار او را فراهم کنند برای این که آن برنامه قدیم را خواستند خراب کنند همه تان میدانید همهتان یا شاگرد مدرسه بودهاید آن وقت یا بچههایتان مدرسه میرفتند میدانید که در دوره گذشته شاگردهای مدرسه درس نخواندند نصف وقتشان صرف رژه سوم اسفند میشد نصف وقتشان صرف پیش آهنگی و منظریه درس نمیخواندند مقصود هم همین بود که درس نخوانند ولی از آنجایی که ایرانی با استعداد است این ملت بدبخت با استعداد است یک عده چیز فهم در آمدند از همین مدارس که تعمداً خراب کردند در دوره سابق و این را فراموش نفرمایید که این نقص اعلی حضرت فقید نیست اعلی حضرت فقید نمیتوانست به برنامه مدارس اظهار نظر کند همان بادنجان دور قابچینهایی که کراراً گفتم آنجا بودند و این وسایل را فراهم کردند
ولی دیدند این نشد باز هم از همین مدارسی که تمام وقتش صرف رژه سوم اسفند و پیشآهنگی و چه و چه میشد یک عده جوانهای چیز فهم درآمدند گفتند این را خرابش کنند آمدند این برنامه جدید را درست کردند بنده صراحتاً اعلام میکنم و در هر محکمهای هم که آقایان میل داشته باشند بنده حاضرم ثابت کنم که این برنامه که شور اولش در شورای عالی تصویب شده است برنامه استعماری است و الّا آقایان تغییر برنامه چیزی نیست که با نظر یک وزیر یا با تصویب یک شوری عمل بشود باید اول بروند ببینند چند تا شاگرد در کشور هست آنها چه کارهایی لازم دارند چه چیزهایی لازم دارند حالا فرض کنیم آمدند این برنامه جدید را عمل کردند یک دبیرستان نجاری هم درست کردند شروع کردند به نجار بیرون دادند آقا اعضای شورای عالی فرهنگ جناب آقای تقیزاده شما میدانید که این مملکت به چند نجار احتیاج دارد ما هم اینجا صحبت میکنیم آقا مدرسه تخصصی مدرسه فنی این مزخرفات چیست؟ ما الان مهندسینمان کسانی که از دانشکده مهندسی فارغالتحصیل شدهاند به واسطه نبودن کار فنی کار دفتری میکند کار غیر تخصصی میکنند آن وقت ما مدرسه درست کنیم نجار بدهیم بیرون فرضاً صدتایش رفتند سر کار آن پانصد تای دیگر چه کار کنند آن وقت بیایند با تخصص نجاری اندیکاتورنویس آقای دکتر سجادی بشوند آقایان تغییر برنامه چیزی نیست که به میل یک وزیر و تصادف این که یک وکیل بعد از یک سال و نیم فرصت کرده باشد برود شوری تصویب شده باشد و فوراً اجرا شود اینها چندین سال مطالعه لازم دارد و البته اینها خیانتهایی است که دارند در این مملکت میکنند و من با وجود تمام رشتههای دوستی و علاقهای که دارم مجبورم اینها را بگویم مجبورم بگویم که بدانند یک کسی بود که میفهمید و گفت چون حالا باید گفت اینها را بیست سال دیگر که این برنامه عملی شد و ملت ما از ملت هند پایینتر افتاد دیگر موقع این حرفها گذشته است آن وقت شصت سال لازم دارد تا به امروز برسد آقایان اینها را توجه کنید شما را به وجدان خودتان قسم قدری مطالعه کنید شما نگاه نکنید دکتر بقائی حرف میزند که مخالف دولت است شما من را توجه نکنید این حرفها را فرض کنید یک وکیل دیگری میزند فکر نکنید من از لحاظ مخالفت میزنم والله خدا شاهد است که من هیچ منظوری ندارم ولی میبینم به رأیالعین که این برنامه جدید برای استعمار این مملکت درست شده است و نمیخواهم که بعد از بیست سال باز یک عدهای بیایند پشت این تریبون بگویند بلی آن وقت ما نمیفهمیدیم یا مجبوربودیم اگر کردیم مجبور بودیم.
نمیخواهم یک چنین وضعی پیش بیاید چون به فرض این که بیایند بگویند نفت رفته عایدات نفت هم رفته و سی سال هم تمدید شده فایدهاش چیست باز شصت سال دیگر آمدند گفتند نمیدانستیم تفاوت این برنامه چیست گفتند خوب است و وزیر فرهنگ آمد گفت خوب است و شاه هم پسندیده است ما هم تصویب کردیم آقایان نیست این طور اینها یک نقشههای دامنه داری است و من آرزومندم من را یک روز محاکمه کنند برای این حرفها و اینها را در یک محاکمهای بتوانم اثبات کنم ولی اینجا جایش نیست که زیاد توضیح بدهم.
راجع به ژاندارمری یک مطالبی آقایان به عرض مجلس رساندند بنده قبل از ورود در موضوع و بحث درباره ژاندارمری لازم میدانم تصریح کنم که افسران درستکار و رشید و وطنپرست ژاندارمری و ارتش مورد احترام خاص و علاقه فردی اینجانب میباشند و اطمینان دارم از نظریات که این جانب به مقتضای مصالح کشور و مصالح بودجه تذکر خواهم داد متأثر نخواهند شد و از طرف اینجانب توهم هیچ گونه بیمهری و بیاحترامی در خاطر ایشان حاصل نخواهد گردید ولو این که مخالفین اینجانب در مقام عجز از جواب استدلالات من میخواهند مرا مخالف ارتش و افسران درستکار و وطن پرست آن قلمداد کنند اساس اداره ارتش بر اصل مقدس محترم شمردن قوانین استوار است که به طریق قانونگذاری معمولی در آن کشور رسماً وضع میشود و کلیه افراد و سازمانهای آن کشور بایستی تابع آن قوانین باشد چون اجرای قوانین بدون داشتن یک نیروی انتظامی و اجرایی قابل تصور نیست لذا سازمانهای ویژهای به اسم شهربانی و ژاندارمری یعنی قوه تأمینیه داخلی یا پلیس وجود دارد که مستقیماً در تحت نظر مقاماتی میباشد که برای اجرای قوانین در داخل کشور ایجاب شوند در کلیه ممالک دموکرات و مشروطه اصل مهمی وجود دارد که عبارت از عدم مداخله ارتش در سیاست و کارهای داخلی کشور میباشد ارتش سازمان مخصوصی است به منظور دفاع کشور در مقابل تجاوز به مرزهای آن و حفظ و تأمین حیثیت ملی و استقلال کشور در مقابل سایر کشورها به همین جهت است که در کلیه کشورهای مشروطه و مستقل بدون استثناء دو نوع نیروی مجزی وجود دارد یکی نیروی ارتش دیگری نیروهای انتظامی یا پلیس که در مملکت ما به اسم شهربانی و ژاندارمری موسومند در ارتش کادرها و افراد بایستی علاوه بر آموزش فنی و تاکتیکی مخصوصاً دارای پرورش مخصوصی باشد که از لحاظ جنگی برای افراد آن لازم میباشد یعنی بیباکی تهور وطنپرستی به حد افراط و عادت به فداکاری و از خود گذشتگی در مقابل خطرات و سختیهای میدان جنگ در نیروهای انتظامی یعنی شهربانی و ژاندارمری کادرها و افراد علاوه بر حس وظیفهشناسی سرشار بایستی دارای حس کنجکاوی و مراقبت مخصوص در اجرای قوانین متناسب و بیطرفی کامل و خونسردی زیاد باشد ملاحظه میفرمایید این خونسردی با آنچه که نظامیان باید دارا باشند متفاوت است بعضی اوقات احساسات صرفاً نظامی ممکن است بعضی از افسران عالی رتبه را چنان فرا بگیرد که از نظر حفظ حیثیت ارتش نه فقط در مقابل بیگانگان حتی در مقابل اهالی غیرنظامی مملکت خود در اجرای وظیفه مربوطه به اشتباه افتاده و از حدود مقررات قانونی و قضایی خود خارج شود و به این ترتیب بر بیطرفی کاملی که مأمورین قضائی بایستی دارا باشند لطمه وارد شود به این جهت است که در کشورهای دموکرات و مشروطه ارتش را از این قبیل وظایف یعنی امور قضایی و پلیسی دور نگاه میدارند و فقط در مواقع ضروری از قبیل اغتشاش مهم یا واژگون شدن اساس کشور آن هم به طور موقت ارتش را به کمک نیروهای انتظامی میگمارند و به محض این که آن غائله رفع شد ارتش به وظایف معمولی و عادی خود که عبارت از تهیه دفاع کشور در مقابل تجاوزات احتمالی به مرزهای کشور بر میگردد علاوه بر این اصل مهم و قطعی در ایران مشاهده شد که هر وقت فرماندهان لشگرها و تیپهای خارج را مسئول اداره امور انتظامی داخلی نمودهاند به طوری تمام فکر و علاقه خود را متوجه این وظایف فرعی که ضمناً به واسطه اوضاع مخصوص و قدیمی کشور برای آنها خالی از نفع شخصی نمیباشد نموده است که باعث شده است وظایف اساسی خود یعنی تهیه واحدهای مربوطه برای عملیات جنگی را به کلی فراموش نمودهاند و در نتیجه واحدهای ارتش را به وضع اسفآوری در آوردهاند به علاوه قابل تردید نیست که با وجود مقررات موجوده نفوذ عناصر ارتشی در انتخابات با تابع شدن ژاندارمری به آن تثبیت خواهد شد و بنابراین این امر آزادی فردی اهالی کشور را در مخاطره قرار خواهد داد با در نظر گرفتن دلایل فوق چنین نتیجه گرفته میشود که تابع نمودن ژاندارمری به ارتش به ضرر مشروطه و آزادی فردی افراد ملت ایران است و شاید پیشنهادکنندگان چنین عملی بینظر نمیباشند که همین طور بشود و لذا تصویب چنین پیشنهادی یک عمل مخالف اصول مشروطیت و مفهوم اصول قانون اساسی ایران است این که استدلال فرمودند جناب آقای وزیر جنگ که ژاندارمری منحل نشده و ملحق شده و چهار هزار نفر هستند و وظیفه قضایی را انجام میدهند بقیه چه، این سفسطه است برای این که مقصود از این عنوان الحاق که نیست مقصود از عمل است الان در تمام مملکت و در تمام دهات پاسگاه ژاندارمری هست ولی در همه جا پادگان نظامی نیست وقتی که این پاسگاهها به هر عنوان که باشد الحاق باشد یا به عنوان دیگری جزء ارتش درآمدهاند نفوذ ارتش در آنجاهایی هم که فعلاً وجود ندارد وجود پیدا خواهد کرد این از لحاظ آزادی فردی مضر است اما از لحاظ کلی سربازی که جهت انجام وظیفه ژاندارم گمارده میشود برای امنیت راهها این هرگز ژاندارم خوبی نخواهد شد و محققاً سرباز بدی میشود سرباز اصولاً بایستی در یک سربازخانه زندگی کند و به مأموریتهایی فرستاده شود که تحت اداره فرماندهان معین به عمل بیاید و دسته جمعی عمل کند بر عکس ژاندارم برای انجام مأموریتهای انفرادی تربیت میشود وظیفه پلیسی کاملاً با وظایف سربازی متمایز است این را هر کدام از آقایان اگر یک قدری توجه بفرمایند برایشان مثل روز روشن میشود و تجربهای که ما داریم در کشورهای نسبتاً عقب مانده مثل کشور ما وقتی که مأموریتهای داخلی از قبیل شهربانی و ژاندارمری به فرماندهان نظامی واگذار میشود در مدت خیلی کوتاهی فرماندهان مزبور کلیه اختیارات کشوری و داخلی را علی رغم تخصص خود در اختیار خود میگذارند و این عمل به ضرر حسن جریان امور و وضع امور کشور میباشد اما در موضوع این عملی که بنده اسمش را نمیبرم چون معلوم نبود الحاق بود چه بود فقط یک صفت میتوانم برایش ذکر کنم و آن تخریب ژاندارمری بود این الحاق نبود این همان طوری که آقایان ملاحظه کردند مورد تأثر و اعتراض مستشاران امریکایی هم واقع شد و به همین جهت وعده اصلاح ژاندارمری به صورت بهتری دادند ولی اصل عملی که انجام گرفته و شاید بیشتر مقصود همین بوده است که اثاثیهای که ژاندارمری داشته
است چون ژاندارمری ما آقایان اعضاء کمیسیون یادشان هست که چقدر پول پارسال گرفته بودند این اثاثیه به اصطلاح عامیانه هیرو شد یعنی الان در بازار طهران موتورهایی که ژاندارمری داشته است از صندوق بیرون نیامده بود همین طور کاملاً پیچیده بود الان در بازار طهران مورد معامله قرار گرفته است برای این که صورت مجلس وجود ندارد برای تحویل و تحول صورت مجلسی نیست از این موضوع هم که بگذریم ارتش به بودجه ژاندارمری احتیاجی ندارد برای این که میفرمایید این ژاندارمها زیادی بودند پارسال میگفتند ما ژاندازم کم داریم حالا تیمسار وزیر محترم جنگ فرمودند این عده کافی هستند در صورتی که به شهادت صورت جلسههای کمیسیون بودجه پارسال در کمیسیون بودجه میگفتند که ما ژاندارم کم داریم نه ایشان یک وزیر دیگری حالا میگویند کافی است خیلی خوب حالا این عده باقی مانده را هم سرباز بیاورند یعنی احتیاجی به یک چنین بودجه مفصل ژاندارمری نداریم که بدهیم ارتش این باید صرفهجویی بشود و آقایان نمایندگان خاطرشان باشد این عرض بنده که حالا وعده دادند ژاندارمری که دارند به ارتش واگذار میکنند که چون با این چهار هزار نفر کم بود میخواهیم تجهیزات کنیم چه کنیم، چه کنیم ۵۰۰ میلیون دیگر ندهند به ژاندارمری این آقایان به خاطرشان باشدکه هر وقت خواستند ژاندارمری را تقویت کنند باید از همین پول وزارت جنگ از همین ۱۴۰ میلیون باشد و بنده عقیده دارم که از همین حالا این پول دیگر به وزارت جنگ داده نشود البته راجع به ارتش صحبتهای زیادی شد در اینجا وگفته شد که میزان بیست و دو و نیم درصد بودجه کشور به وزارت جنگ تخصیص داده شده است حال ببینیم این سهم عمده از بودجه کشور به مصرف چگونه ارتشی و چگونه قوای نظامی میرسد.
البته جای تردید نیست و همواره دولتها این موضوع را خاطر نشان ساختهاند که دولت شاهنشاهی ایران هیچوقت و هیچ زمان ارتشی به عنوان ارتش مهاجم تجهیز نکرده و نخواهد نمود (اکثریت نیست) بنا براین ارتش ایران به موجب اظهارات صریح تیمسار وزیر جنگ ارتشی هست که به منظور انتظامات داخلی کشور و دفاع احتمالی از مرزهای کشور تشکیل و تنظیم میگردد آیا برای تشکیل و آماده ساختن چنین ارتشی با این وظایف مصرح میزان ۵. ۲ درصد بودجه مناسبت دارد یا خیر؟ البته نظریه دیگری که اینجانب با صلاح اندیشی و مشورت با اشخاص بصیر انجام دادهام برای ارتش ایران و آن این است که کشور ما با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی و استراتژی فعلی محتاج به یک ارتش زبده که دارای تربیت نظامی لازم و کافی و واجد بودن روح سلحشوری که در عین حال با اسلحه سبک و بسیار ممتاز مجهز و مسلح باشد احتیاج داریم و این چنین ارتشی به منظور سیاست عقب نشینی منظم و مقرون به موفقیت در هنگام هجوم احتمالی به سرزمین ما باید در نظر گرفته شود در این صورت نظر به این که اسلحه سبک و ممتاز نسیار گران است ۵. ۲ درصد بودجه و شاید بیشتر از این نسبت هم برای مجهز ساختن چنین ارتشی مجوز منطقی خواهد داشت لکن ارتش فعلی که با پرنسیپ و طرز فکر فوق پیش بینی نشده و مجهز به تسلیحات سبک و ممتاز نمیباشد نمیتواند جق داشته که سهم معتنابهی از بودجه کشور را به خود تخصیص دهد در هر سال هر چه در آماده ساختن و تسلیحات ارتش امروز بکوشیم و بر فرض این که اولیای عالی رتبه و امرای ارتشی دست از سیاست بشویند و سعی و اهتمام خود را به تربیت و سازمان ارتش تخصیص دهند ارتش به قدرت و امتیاز ارتش زمان اعلیحضرت فقید رضا شاه نخواهند رسید در هر حال در مورد ارتش نظریات چندگانه دیگری هست که بنده طی دو سه کلمه به عرض آقایان می رسانم از ابتدای برقراری قانون نظام وظیفه تا به حال در مراکز لشگرها و مخصوصاً در تهران دیده شده که زندگانی شهری نفرات که از دهات به شهرها جلب مینماید و پس از خاتمه خدمت نظام آنها هر ساله تعداد زیادی تقریباً نصف زارعین و دهاتیهای جوان در شهر میمانند البته اینها ممکن است در آتیه یک کارهائی از قبیل عمله گی و نوکری و آشپزی و غیره به دست بیاورند ولی همیشه بعد از یک مدتی اینها بیکار میمانند و غالباً شروع به گدائی میکنند پس از مدتی توقف در شهرها پدر و مادر و خواهر و اقوام خودشان را از ده به شهر میآورند و نظامشان که تمام شد دیگر هم به ده مراجعت نمیکنند این یک مطلبی است که آقایان همه توجه کردهاند و یکی از عللی که جمعیت طهران زیاد میشود همین موضوع است اینها طبعاً وقتی در ده هستند کارهای مولد ثروت میکنند (اکثریت نیست) من به اقایانی که بیرون تشریف میبرند بدون رعایت تابلو مجبورم عرض کنم که آقایان برای تلفن و اینجور کارها تشریف میبرند ولی در بیرون شهرت دارد که میروند بیرون روزه شان را بخورند (دهقان-شما هم با زبان روزه غیبت مردم را نکنید) به آقا من ریا نمیکنم و روزه هم ندارم مثل شما هم تسبیح در دست ندارم (اردلان- لابد مریض هستید) لابد در هر صورت عرض میکردم که این سربازان نظام وظیفه موقعی که میآیند به شهر خانواده شان راهم میآورند به شهر در نتیجه از کارهای رعیتی کاسته میشود بعد، بیکارها افزوده میشود البته اگر آقایان توجهی به آمار طهران بفرمایند ببینند که در ده دوازده سال پیش پانصد هزار نفر ازدیاد جمعیت داشته و حالا یک میلیون دارد البته ازدیاد جمعیت تهران همهاش مربوط به نظام وظیفه نیست علل دیگری هم دارد مثل عدم تأمین جانی و مالی افراد ملت از عمال دولت و خود بنده به کرات دیدهام و همچنین هنگام ورود قوای بیگانه به مرزهای مملکت و سیاستهای ناگواری که در زمان توقف آنها اتخاذ شد مخصوصاً در آذربایجان یک عده زیادی وارد طهران شدند یکی از علل تمرکز جمعیت در تهران این است که تمام رشتههای حیاتی و اقتصادی در تهران است و قسمت عمده بودجه وزارتخانهها صرف طهران میشود به تناسب صرف ولایات نمیشود و از همه بالاتر شاید که زندگانی در تهران مرفهتر از سایر جاهاست ولی یکی از چیزهای مسلم که بیاندازه مؤثر در این قسمت است همان کشاندن سربازهای نظام وظیفه به طهران که هر ساله شاید به طور منظم ۵۰ هزار نفر به اهالی طهران افزوده میشود و از لحاظ نظامی هم یک اشکال دارد یکی این است که سرباز باید به زندگی سربازی و خدمات صحرایی عادت بکند در این سربازخانههایی که یک روزی بیرون شهر طهران بوده و حالا داخل شهر طهران واقع شده این نظر را تأمین نمیکند آن روح نترسی و حادثهجویی هم که لازم است برای سرباز و در بیابان باید به دستش بیاید در شهر به دستش نمیآید یکی دیگر موضوعی که ما خودمان وقتی در دانشکده افسری بودیم مواجه بودم این بود که برای عملیات صحرایی سرباز پیاده باید یک ساعت و یک ساعت و نیم از خیابانها راه برود تا برسد به صحرا خسته و مانده نه گوشش میتواند چیزی بشنود و نه عملیاتی یک ساعت آنجا میماند و بعد از یک ساعت مجدداً به سربازخانه برمیگردد سربازخانه باید جایی باشد که سرباز برای عملیات صحرائی فوراً وارد بیابان بشود و دیگر خستگی نداشته باشد برای این که روحیه لازم برای انجام مأموریتهای نظامی از بین میرود برای این که این سرباز یک قسمتشان برای کارهای انتظامی و پلیس گماشته میشوند آن سربازی که با پاسبان راه میرود (دهقان- آقای دکتر بقائی مثل این که در دانشکده افسری کنفرانس میدهند)
بنده در دانشکده افسری کنفرانس نمیدهم در مجلس شورای ملی کنفرانس میدهم و افتخار هم میکنم که خدمت نظام وظیفهام را انجام دادهام بر آنهایی که انجام ندادهاند با این که میتوانستم معاف شوم موضوعی را میخواستم عرض کنم این است که روحیه سربازیشان را از دست میدهند یک عده از اینها به مصدری و نوکری و آشپزی گماشته میشوند که اینها شاید عدد حیرتآور ۳۰ درصد عده سربازها را تشکیل میدهند و یک عده دیگر هم برای کمک به انتظامات شهری و این را از هر افسر متبحری اگر بپرسید به شما خواهد گفت سربازی که در شهر با پاسبان راه میرود این دیگر به درد بیابان نمیخورد یکی دیگر اشتغال خود افسران به کارهای در غیر مواقع خدمت است اینها وقتی در یک جایهایی که در خارج شهر مأمور میشوند روحیه سربازیشان را بهتر حفظ میکنند ولی در شهر تا از سربازخانه درآمدند در خیابانها، خیابان اسلامبول پلاس میشوند حتی کارهای دیگری هم میکنند بعضیها تجارت، بعضیها دلالی البته کار غیر مشروعی نیست ولی به درد افسر نمیخورد افسری که دلال شد این دیگر افسر نیست در این صورت بنده پیشنهاد میکنم که تیمسار وزیر محترم جنگ و اولیاء دولت در نظر بگیرند که اقلاً یکی از لشگرهای تهران را به خارج از تهران و به شهرهای کوچک منتقل کنند این عمل متضمن یک فوایدی است که خلاصهاش را یک روز به تیمسار محترم عرض کرده بودم یکی این که اگر از این دو پنجم واحدهایی که در تهران است، در حدود نصف کادر ارتش ما در تهران است اگر نصف این عده به شهرهای کوچک اطراف همدان، اراک، قزوین، زنجان، کرمان، و غیره متفرق بشوند در حدود دو هزار نفر افسر واقلاً چهار هزار نفر از کادر داوطلب ارتش از تهرن خارج میشوند اگر هر کدام از اینها بطور متوسط پنج نفر عائله داشته باشند یک مرتبه ۳۵ هزار نفر از جمعیت این شهر کاسته میشود در حدود ۲۰ هزار نفر سرباز هم به این ترتیب از تهران بیرون میروند که روی هم رفته متجاوز از پنجاه هزار نفر از طهران خارج میشوند که در دنبال اینها چند هزار نفر کنتراتچی و کاسب و صنعتگر و عائله همین سربازها به مراکز جدید خواهند رفت و به عبارت دیگر از ازدیاد
جمعیت تهران جلوگیری خواهد شد و به آبادی شهرهای کوچک کمک خواهد شد یک فایده دیگر که دارد این است که الان این اراضی عشرت آباد که در داخل شهر قرار رفته است آقایان میتوانند برون ببینند آلان آن طرف عشرتآباد خانه ساخته شده است ولی این اراضی قیمت زیادی پیدا کرده اگر مقدار زیادی از این اراضی که فعلاً مورد استفاده ارتش است وقتی که یک لشگر را منتقل کردند بیرون دیگر مورد استفاده نخواهد بود از فروش این اراضی مبالغ هنگفتی به ارتش عاید خواهد شد و به شهر تهران هم کمک خواهد شد چون در پایین آوردن قیمتهای زمین و خانه کمک خوهد کرد و ارتش با پولی که از فروش این اراضی بدست میآورد میتواند سربازخانههای جدیدتر و بهتر بسازد و مبالغی هم برای مخارج دیگرش ذخیره کند ضمناً ممکن است مراحل اولیه آموزش نظامی را در خارج فرا گرفته و برای مدت کوتاهی هر یک از واحدها برای پیشبینی وقوع پیش آمدها یا کمک به قوای انتظامی منتقل بشوند به طهران بعد از آن که تعلیمات خودشان را فرا گرفتند بیایند به تهران یا بعد از آن که هرهنگ پیادهای شش ماه تعلیمات فرا گرفت یک سال تعلیمات گرفت بباید به تهران و از شهرهای خارج تهران هم مبالغی صرفهجویی میشود چون تهران نان خودش را که ندارد این باید از خارج بیاورد آن قسمتی را هم که لشگرها میخواهند از حیث کرایه خواربار هم صرفهجویی قابل توجهی خواهد بود و مخصوصاً از نظر تولید روح سلحشوری و صرفهجویی از وقت برای تعلیمات افسران جوان و کادرها این عمل بسیار پسندیده است و حتی اگر دانشکده افسری و آموزشگاههای نظامی را بهمین ترتیب عمل بکنند به نتیجه خیلی خوبی میرسد اینها را محض توجه عرض کردم و در مقتضیات فعلی این جانب صلاح میدانم که اگر یک نقشه و برنامه بهتری برای ارتش نباشد سهمی از بودجه فعلی ارتش به فرهنگ کشور داده شود البته در صورتی که برای تغییر برنامه یک توجه بیشتری بکنند آقایان محترم هم خسته شدهاند توجه زیادی به عرایض بنده نمیکنند و تصدیق هم میکنم که عرایض بنده خستگی آور و ملالت آور است و گمان نمیکنم که کسالت بنده از گفتن این حرفها کمتر از آقایان باشد ولی نظر به این که عیبی ندارد که در مجلس موضوعهای کلی به عرض آقایان برسد بنده فقط میخواهم یک جریانی را که اخیراً در همسایگی ما البته همسایگی ما خیر در قرب جوار ما اتفاق افتاده به طور خلاصه به عرض آقایان برسانم آقایان البته اطلاع دارند که در چند هفته قبل آقای سرهنگ حسنی الزعیم رئیس ستاد سوریه یک کودتایی کرد خالد بیک رئیسالوزراء و وزیر جنگ بود، شکری القوتلی رئیس جمهور بود. (زنگ رئیس)
رئیس- آقای دکتر بقائی بودجه مطرح است و ماده اول بودجه به این مربوط نیست در ماده اول و بودجه بفرمایید.
دکتر بقائی- اگر مربوط نشد بنده پس میگیرم.
رئیس- این مربوط به بودجه نیست.
دکتر بقائی- مربوط است دو کلمه است که زود تمام میشود راجع به جریان دنیا حرف میزنم و میخواهم توجه بدهم راجع به شناخته شدن دولت سوریه
رئیس- در نطق قبل از دستور بفرمایید مانعی نیست ولی الان نمیشود.
دکتر بقائی- این را بنده میخواهم تذکر بدهم مربوط به بودجه است ملاحظه بفرمایید، این آقای شکری القوتلی رئیس جمهور با حسنی الزعیم دوست بود و خیلی هم ارادت داشت چون این حسنی الزعیم مرد فعال و فهمیده ایست و خیلی دموکرات و اهل معارف است، بعد از دو هفته اولین دولتی که دولت سوریه را به رسمیت شناخت دولت انگلستان بود و بعد دولت مصر و بعد سایر دولتها به رسمیت شناختند بدون خونریزی انجام گرفت صبح دیدند که رئیس جمهور و رئیسالوزرا را گرفتهاند و گفتهاند کودتا بعد هم که اعلان انتخابات هم کسی خودش را شایسته ندانست که کاندید کند و آقای سرهنگ حسنی الزعیم هم تا در ساعت به آخر وقت مانده صبر کرد چون دیده کسی داوطلب نشد رفت اسم خودش را نوشت به اتفاق آراء هم انتخاب شد ما هم خیلی شکر گذاریم از انتخاب ایشان و از این که مملکت ما هم آنجا را به رسمیت شناخته خوشحالیم و امیدواریم که اگر روزی برای ما هم این وضع پیش آمد آنها هم محبت ما را فراموش نکنند (حاذقی- خدا نشنود از زبان شما) خدا نشنود از زبان من و خدا گردن آنهایی را که میخواهند این طور بشود جناب حاج آقا خورد بکند، در زمینه اضافهای که برای بودجه وزارت دادگستری در این لایحه بودجه منظور شده به مادهاش حالا کاری نداریم بنده پیشنهاد خواهم کرد که این اضافه از بودجه وزارت دادگستری حذف شود و به بودجه محاکم دائم نظامی افزوده بشود برای این که آقایان محترم ملاحظه فرمودهاید لایحه از طرف دولت ... آقایان دکترهای حقوق و حقوقدانها توجه بفرمایید لایحهای از طرف دولت به کمیسیون صاحب اختیار دادگستری احاله گردید که به موجب آن تقریباً تمام جرایم مندرج در بیش از ۲۵ ماده از قانون مجازات عمومی را در صلاحیت دادگاههای دائمی نظامی به موقتی نظامی قرار دارند که در واقع یک تغییر عظیمی در سازمان حقوقی مملکت ایجاد میکند آن هم قوانینی که در تمام ممالک متمدن جرایم مندرج در آن به محمکه دائم نظامی ارجاع نمیشود من مخالفتی ندارم که پارهای از جرایم مانند جاسوسی به نفع اجانب و قیام بر ضد حکومت ملی و سایر مواردی که در قوانین ما هست به محکمه نظامی رجوع شود اما این لایحه تقریباً تمام جرایم سیاسی را که باید با حضور هیئت منصفه رسیدگی شود به محکمه نظامی دائم احاله داده و از دادگستری مملکت سلب صلاحیت نموده است من میخواهم بفهمم علت این تغییر و انقلاب عظیم در سازمان حقوقی مملکت چیست؟ البته تصدیق میفرمایند که با این تغییر عظیم دستگاه دادگستری ما احتیاجی به اضافه بودجه نخواهد داشت ولی چگونه این همه حقوق دان و قضات عالیرتبه تن به تصویب چنین قانونی میدهند زیرا متأسفانه باید اقرار کنم که این قانون در شور اول به تصویب کمیسیون دادگستری رسیده است راجع به جریان داخلی کمیسیون دادگستری و این که بعضی مواد چه جور به تصویب میرسد بنده این جا فعلاً چیزی عرض نمیکنم ولی فقط یک اشاره میکنم و آن این است که اگر یک روزی این وضعیت تغییر کرد آن وقت نظیر حرفهایی را که پس از سوم شهریور شنیدید و بعضی همکاران محترم ما میگویند که در دورههای ۹ و ۱۰ چه جور قانونی تصویب میشد و چه حالی داشتیم چه جور شدیم و رفتیم از کمیسیون بیرون نظیر همین حرفها را از بعضی از اعضای محترم این کمیسیون صاحب اختیار دادگستری خواهید شنید که چگونه تحت تأثیر خوف و وحشت برخلاف عقیده و وجدان خود رأیها دادهاند گذشته از این که قانون مذکور ننگینترین قانونی است که کمیسیون دادگستری میتواند به تصویب آن تن در دهد ملاحظه میکنید که دادگاههای نظامی مثل دادگاههای قرون رسطی و دادگاههای انگیزیسیون اسپانیای قدیم سمعاً و طاعتاً تابع زور و دیکتاتوری خواهد بود (مهدی ارباب- من عضو کمیسیون دادگستری هستم این طور نیست ما مطیع نخواهیم بود) خیلی خوشوقت هستم آقای ارباب چون یک موقعیتی هم به جنابعالی دادم چون که این یک وسیلهای است برای تبرئه در جلوی آن دستگاهها: یک تجربهای در این محاکم ما داریم غیر از حرفهایی که تا حال زدهایم که قضات صالح و عادل نظامی به هیچ وجه استقلال ندارند. آقایان میدانند که در چند وقت قبل این محاکماتی که در محاکم نظامی مطرح بود یک شخصی هست از قضات آنجا که من قسم میخورم که این شخص را تا کنون رؤیت نکردهام هیچ گونه آشنایی هم با این شخص ندارم ولی از هر کسی که شنیدم تعریفش را شنیدم یعنی این شخص یکی از افتخارات ارتش ما است یک سرهنگی است به اسم بزرگ امید این قاضی یکی از محاکم است (یمین اسفندیاری- کی آقا؟) بزرگ امید این قاضی یکی از محاکم است (در این موقع آقای وزیر دارایی صورت چاپی دخل و خرج سال ۲۷ را به آقای دکتر بقائی دادند)
وزیر دارائی- آقای دکتر این صورت که میفرمودید ندادهاند.
دکتر بقائی- خوب به بنده نرسید.
وزیر دارایی- پس حرفتان را پس بگیرید.
دکتر بقائی- پس نسبت به جنابعالی آنچه گفتم معذرت میخواهم ولی اظهارات بنده در صورت مجلسهای کمیسیون بودجه هست دو سال است خواسته شده و نیاوردهاند جنابعالی شقالقمر کردید. عرض کردم در این محاکمه که شد با وجود این که بنده از اشخاصی که با این بزرگ امید خیلی نزدیک هستند شنیدهام که این یک احساسات ضد کمونیستی و ضد تودهای خیلی شدیدی داشت و در تمام زندگیش و زندگی این شخص حقیقت یک طوری است که وقتی انسان میشنود تعجب میکند که یک چنین افرادی وجود داشته باشد این قدر فداکار و از خود گذشته گر چه نمیدانم او این حرف مرا بشنود آیا از این حرف خوشش میآید یا نه چون حرف خانوادگی است من این را وظیفه خودم میدانم بگویم این شخص در چند سال قبل حالا خاطرم نیست قبل از شهریور یا بعد از شهریور یک مأموریتی داشته در طرف غرب یک زن جوانی هم داشته که خیلی به زنش علاقمند بود ه و زنش هم به او علاقمند بوده است یک سرهنگی از یک منطقه دیگری مرخصی میگیرد میآید به غرب چون مدتهایی بوده که اظهار علاقه به زنش
میکرده و خانم این شخص بسیار زن عفیفهای بوده آن شخصی هم میخواسته به هر نحوی که هست کام از او برگیرد و چون این زن رد میکند آن سرهنگ آن زن را میکشد خودش را هم میکشد این شخص از سربازخانه میآید به منزل در حالی که یک بچه شیر خور داشته و یک بچه دو سال و نیمه، شب میشود فرمانده لشگر تلفناً دستور میدهد که سرهنگ را بردار و برو کجا برای عملیات نظامی این فوراً میگوید اطاعت میکنم و راه میافتد همکارانش وقتی میبینند این راه افتاد تعجب میکنند بک نفر دیگر که یک سرهنگی بود به فرمانده لشگر تلفن میکند که شما اطلاع داشتهاید از وضعیت این شخص که این مأموریت را به او دادهاید میگوید نه چطور شده؟ میگوید فلان سرهنگ زن این را کشته است و این با دو تا بچه راه افتاده و رفته. فرمانده لشگر به آن سرهنگ میگوید برو تو از او تحویل بگیر او با اتومبیل میرود البته آنها چون ستون را حرکت داده بود این میرسد و میگوید چون او به من دستور و میگوید مطلب را به او، او میگوید چون او به من دستور داده من نمیتوانم حرفت را قبول کنم شاید تو دروغ بگویی آن شخص بر میگردد به فرمانده لشگر مجدداً تلفن میکند و فرمانده لشگر هم با تلفنگرام دستور میدهد به این بزرگ امید بیچاره که تو برگرد و فلان کس به جای تو میآید و میگفتند که متأثر بود چرا از این مأموریت برگشته است، آدمی است که من دهها حکایت نظیر این را به از یک نفر بلکه از پانزده نفر راجع به این شنیدهام هنوز هم به خانهاش نرفتهام ولی یک نفر گفته است بیا برویم خانهاش. یکی از این بچههایش مرده فقط از مایملک دنیا یک بچه دارد مادرش هم کور است و در خانهاش هم میگویند به اندازه یک فراش اداری این اثاث البیت ندارد این یک چنین آدمی است روی اصل وجدان با وجود کینهای که نسبت به تودهایها داشت چون میبیند مدارکی که در پرونده هست کافی برای محکومیت آنها نیست، آقایان این را در استیضاح هم خواهش کردم که مجزا کنید آنها محکومند و من قبول دارم ولی در دادگستری وقتی محاکمه میشوند باید مدرک در دست باشد و همهتان میدانید که مدارکی نبود او میگوید من مدارک موجود در پرونده را کافی برای محکومیت اینها نمیدانم و به این جهت اینها را تبرئه میکنم این میگذرد دو تا از سرهنگهایی که در محکمه بودند رأی به محکومیت آقایان میدهند ملاحظه فرمودید اگر شهود در همین دستگاه زور و قلدری ما بود میبایستی این را سنجاق بزنند به آن بالا که ببینید ای مردم شما که میگویید اینجا آزادی نیست در محکمه نظامی، در مقابل همه یک سرهنگی رأی به آزادی تودهایها داد و دو سرهنگ هم رأی به محکومیت دادند این را به تمام دنیا اعلام بکنید و توی دهن همه هم بزنند، توی دهن من هم بزنند، ولی چون احمقند این کار را نکردند آمدند این سرهنگ را کشیدند به محاکمه حالا استنادشان چه بوده استنادشان این است که تو پیش از این که رأی بدهی نظرت را به یکی از اقوام یکی از مجرمین گفتی این گفتن سند ندارد آدم میتواند تکذیب کند که نگفته ولی سرهنگ بزرگ امید آنچنان مرد شرافتمندی است که این حرفها را که آنها برای ادعایشان هیچ مدرکی نداشتهاند و او میتوانسته که مثل وزرای ما که چیزهای روشنتر از روز را که تکذیب میکنند و میگویند مثلاً ما اداره سازمان نداریم در وزارت فرهنگ این شخص تکذیب نکرد و گفت بله من گفتم و به این جرم در چه محکمهای، در محکمهای که، که حکم را، که قضات باید بدهند دادستان نظامی همان معلوم الحالی که بنده اینجا گفتم و ترتیب اثری به عرایض بنده داده نشد همان شخص حکم را ماشین میکند و میدهد به قضات در یک چنین محکمهای یک چنین شخص شریفی را به این جرم محکوم کردند به دو سال حبس که در عین حال تبع این محکومیت یعنی از نظام هم اخراج است کسی که چندین سال افسر بوده، افسر لایقی بوده قسم خوردند اشخاصی برای من آن هم نه یک نفر من حرف یک نفر را قبول نمیکنم مگر این که با مدرک باشد یک همچو شخص شرافتمندی را محکوم کردند به دو سال حبس این محاکم نظامی ما هست. بنده مجبورم در اینجا یک پرانتزی باز کنم و از پیشگاه ملوکانه از اینجا استغاثه کنم و درخواست کنم که خود اعلیحضرت همایونی نیم ساعت وقتشان را صرف کنند و بروند این را ببینند اگر این عرایضی که من در اینجا کردم صحیح بود خود اعلیحضرت همایونی با همان قلب رئوفی که دارند یک فکری بکنند اگر هم صحیح نبود من حرفی ندارم این محاکم نظامی ماست که قضات صالح و پاکدامن و با وجدان به هیچ وجه در آنجا استقلال ندارند و به جرم اجرای عدالت و به تبعیت از وجدان و عواطف عالی بشری همچو فرشته معصوم زیر چکمههای دیوان و دیو سیرتان خورد میشود و کسی صدای ناله آنها را نمیشنود آقایان این وضع قابل دوام نیست پیشوای بزرگ ما شیعیان علی ابن ابی طالب فرمود الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم، بروید به آن اربابهایتان بگویید که ملک با ظلم باقی نخواهد ماند گیرم که چند مظلوم بیشتر هم فدا شدند گیرم که چند صدای دیگر هم خاموش شد ولی، با این ترتیب حکومت نمیشود، با این ترتیب یک مملکت زندگانی نمیتواند بکند، آن هم مملکتی که در چه جوارهائی قرار گرفته است و شما بهتر میدانید آقایان ما باید با رژیم اشتراکی و عقاید کمونیستی مبارزه کنیم این عقیده خود من است تعلیمات من در دانشکده هم همین است ما باید مبارزه بکنیم ولی راه مبارزه این نیست، راه مبارزه این نیست، با محکوم کردن امثال بزرگ امید نمیشود پیش رفت، آه بزرگ امید از درجات نمیترسد ممکن است ... (زنگ ممتد رئیس).
رئیس- دو سه دفعه تذکر دادم که از مجرای بودجه خارح شدهاید ماده اول بودجه مطرح است شما دارید مطالب دیگری را میفرمایید چون تا دو بعداز ظهر جلسه خواهد بود میخواهیم تنفسی بدهیم وارد مطلب بشوید تا تنفسی داده شود.
دکتر بقائی- آن موضوع تمام شد راجع به عدم توازن جمع و خرج میخواهم عرض کنم.
رئیس- یک ربع تنفس داده میشود بعد هم جلسه تشکیل میشود و بعد هم ادامه خواهد داشت (ساعت ۱۱ و ۱۰ دقیقه صبح جلسه به عنوان تنفس تعطیل و پس از یک ربع ساعت به ریاست آقای ایلخان مجدداً تشکیل گردید)
نایب رئیس- آقای سزاوار فرمایشی داشتید؟ بفرمایید.
سزاوار- بنده توضیحاتی داشتم در اطراف کمیسیون دادگستری بعد از فرمایشات آقای دکتر بقائی خواستم اجازه بنده محفوظ باشد تا تو ضیحاتی بدهم.
نایب رئیس- فعلاً موضوع بودجه است.
مسعود ثابتی- چون وسط مذاکرات است میشود.
نایب رئیس- خیر، آقای دکتر بقائی بفرمایید.
دکتر بقائی- آنچه در باب عدم توازن جمع و خرج و کسر بودجه و عدم تناسب اقلام هزینه معروض افتاد در زمینه جنبههای منفی لایحه بودجه بود زیرا خرج تراشیدن و اقلام بودجه را بالا بردن خیلی سهل و آسان است البته هر دولت مسئولی مایل است ابواب جمعی او از حیث مالی بیشتر باشد زیرا در کشور ما اعتبارات اشخاص و دولتها به پول و مال و تبختر و تجمل است نه به فضیلت و تقوای سیاسی. و اما آنچه بیشتر از همه شایان توجه است و جان کلام و لب اعتراضات اینجانب را تشکیل میدهد موضوع حیاتی بودجه یعنی درآمد کشور میباشد که در این زمینه قصور و معصیت دولتها به خوبی آشکار میگردد:
الف- سهمی از قصور دولت در امر وصول درآمد کشور از قبیل سیستم مالی کشورصرفاً جنبه فنی دارد و این جانب به نظریات بسیار محققانه و عالمانه آقای موسی شییانی (ذکاءالسلطنه) که با ایشان آشنایی ندارم ولی چون ایشان در طی مقاله که در شماره اول مجله اقتصادی و مالی کشور درج شده است استناد میکنم و اینک یکی دو نکته آن را برای استحضار آقایان محترم عرض میکنم با وجود اقداماتی که در دو سال اخیر برای اجرای مالیاتهای مستقیم و تعدیل مالیاتهای غیر مستقیم از طرف دولت و مجلس شورای ملی به عمل آمده است هنوز در بودجه سال ۱۳۲۸ درآمد مالیاتهای مستقیم که عبارت از املاک مزروعی و مستغلات و مالیات بر درآمد باشد یک میلیارد و صد و شصت میلیون ریال و مالیاتهای غیر مستقیم با عوارض آسفالت و سود ویژه اقتصاد چهار میلیارد و هشتصد و نود میلیون ریال که بیشتر از چهار برابر مالیاتهای مستقیم میشود پیشبینی و تعیین شده است و چون قسمت عمده سنگین بار مالیاتهای غیرمستقیم به دوش افراد طبقه سوم و چهارم قرار دارد مقتضی است هر چه زودتر تجدید نظری در سیستم مالیاتی به عمل آمده و مالیاتهای مستقیم جدیدی بر سرمایه و تجملات و نقل و انتقالات ثروت وضع و تدریجاً از مالیاتهای غیرمستقیم گمرک و انحصار تقلیل داده بشود یک توضیحات دیگری هم راجع به دخانیات و ضرابخانه ایشان دادند که خود آقایان مراجعه میفرمایند و میبینند طرز برآورد اقلام بودجه درآمد کشور به هیچ یک از اصول و قواعد علمی بودجه تطبیق نمیکند در قسمت پیکره عایدات ما مخصوصاً راجع به اقلام درآمد روی نظریات شخصی یا بیشتر و یا کمتر از میران واقعی قلمداد شده است و میشود مثلاً با این که اداره کل دخانیات مدعی است در بالا رفتن سطح زندگی و اضافه افزایش نرخ فروش وصولی سال بعد به حداقل یک میلیارد و دویست میلیون ریال خواهد شد در بودجه پیشنهادی فقط یک میلیارد درآمد قلمداد کرده است برای این که در آخر سال به وزارت دارایی نشان بدهد که دویست میلیون ریال اضافه وصولی داشته است وزارت دارایی هم ایرادی به این عمل ندارد برای این که
از اینجا اضافه وصولی فراهم میشده و کسر بودجه کل کشور را جبران میکند، یک قسمت دیگری هست راجع به درآمدهای عمده کشور، لازم به تذکر نیست برای تأمین اعتبارات و بودجههای عمرانی کشور نمیتوان تنها به درآمدهای عادی قناعت و اکتفا نمود در این زمینه اصولاً دولتها موظف بودهاند که با سیاست مدبرانه و برنامههای دامنهدار در پی ازدیاد و بهرهبرداری کشور و استفاده کامل و کافی از منابع بیکران ثروتهای مملکت و اتخاذ سیاست اقتصادی و بازرگانی و ارزی خاص باشند و از این طریق موجبات آبرومندی کشور و فراوانی نعمت و رفاه ابناء ملت ایران را فراهم آورده باشند. ایراد مهمی که در اولین وهله به دولتهای قبل و به دولت حاضر وارد است موضوع استیفای حقوق حقه ایران از دول بیگانه میباشد مثلاً هیچگونه اقدام مؤثری از طرف دولتهای ما برای گرفتن طلاهای ایران از دولت شوروی و حل قضیه شیلات و موضوع مدیر عامل آن به عمل نیامده است همچنین در مورد مطالبات ایران بابت استفاده از راهآهن در ایام جنگ که به وسیله تبصرهای با غافلگیر کردن مجلس ضمن قانون دو دوازدهم فروردین و اردیبهشت به کلی منتفی گردید و دیگر صحبتی از آن به میان نخواهد آمد و بالاخره اقدامات دولت در زمینه مطالبات ایران از شرکت نفت انگلیس برای تفاوت درآمد سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۶ به هیچ وجه رضایت بخش نمیباشد در اینجا دولت مجاز نخواهد بود مطالبه این تفاوت را که به مبالغ قابل اهمیتی سر میزند به مختصر مبلغی صلح کند و هم اکنون گفته میشود مذاکرات نفت در اطراف حقالامتیاز هر تن ۱۴ شلینگ و یا پرداخت پنج میلیون لیره از طرف شرکت به عنوان مابهالتفاوت دور میزند مگر شرکت نفت ایران و انگلیس اعلان افلاس کرده است که از طرف ملت فقیر ایران مورد ترحم واقع گردد؟ گذشته از اینها طبق شوحی که در یکی از روزنامهها اخیراً درج شده است اظهار عقیده صریح پروفسور ژیدل متخصص فرانسوی نفت که برای شرکت و مذاکرات از دولت استخدام شده بود قرار داد فعلی نفت ایران و انگلیس متناسب با وضع یک کشور مستعمراتی است و هیچگونه با شئون یک مملکت مستقل و آزاد وفق نمیدهد، و چنانچه همین قرارداد که از طرف کمپانی درست عمل شود، ملت ایران خیلی سعادتمند و راحتتر از وضع امروزی خود خواهد بود بیمعنای همین استدلال و دلایل بیشمار دیگر دولت حاضر اگر خدمتگزار حقیقی ایران بود میبایستی تجدید سازمان شرکت نفت ایران و انگلیس را بر اساس شالوده جدید به نحوی که ابتکار دست دولت ایران میافتاد خواستار میشد و در این راه پافشاری مینمود هم اکنون در بعضی کشورهای دیگر خاور نزدیک و میانه و کشورهای دیگر دنیا موضوع تقاضای تعدیل قراردادهای نفت پیش کشیده شده است چگونه میتوان تحمل کرد که دولت ما در این باب غفلت ورزیده باشد مثلاً یک موضوعی که نمیدانم دولت توجه کرده یا نکرده این را به طور قطع نمیتوانم بگویم چون قبلاً تحقیق نکردم در آن ولی اینجا میتوانم عرض کنم موضوع صادرات نفت سیاه است که طبق قراردادی که داریم باید اینجا تصفیه کنند و ببرند برای این که این نفت سیاهی که صادر میشود خیلی چیز کمی عاید مملکت ما میشود ولی استفادههای بزرگ میکنند از آن آقایان به طوری که میگویند الان چندین شهر در انگلستان هست که روشنایی و حرارتشان به وسیله گاز مستخرجه از این نفت سیاه است این قلم مهمی را تشکیل میدهد که تا حالا هیچ صحبتی از آن نشنیدیم آقایان قطعاً ملاحظه فرمودهاند که مطبوعات مهم و خبر گزاریهای مهم و روزنامههای جهانی درباره قطع مذاکرات نفت بین ایران و شرکت نفت انگلیس اظهار نظرهایی نموده و درباره این اختلاف انتشاراتی دادهاند از جمله این خبر در اکثر روزنامههای ایران طی یکی دو هفته قبل منعکس گردید خبرگزار رویتر از قول رادیو مسکو میگوید محافل نفت نیویورک عقیده دارند اختلافاتی که بین دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس درباره حقالامتیاز موجود است ممکن است مقدمه و تذکری باشد که در سایر کشورهای خاور میانه نظیر این مذاکرات یعنی ادعای حقالامتیاز بیشتری شروع شود گفته میشود اختلافات موجوده بین ایران و شرکت نفت به واسطه حقالامتیاز بیشتری است که شرکتهای جدید به کشورهای خاورمیانه میدهند اینها تمام خبری است که من میخوانم وزیر دارایی اظهار داشته است که دولت یقین دارد برای هر یک تن نفت ۱۶ شلینگ حقالامتیاز دریافت میکند در صورتی شرکت در آخرین پیشنهاد خود با ۱۲ شلینگ موافقت نموده است البته بسی خوشوقتی و تحسین است که عجالتاً دولت جناب آقای ساعد در مورد ۱۶ شلینگ حقالامتیاز پا فشاری نموده است ولی نکته اساسی که دولت باید از خاطر خود دور ندارد و از این موقعیت کاملاً استفاده کند این است که دولت به جای مرافعه تقاضای وصول عواید که به موجب قرارداد قبلی پرداخت نشده و به جای مرافعه درباره ۱۲ شلینگ یا ۱۶ شلینگ تجدید قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس را بر اساس شالوده قراردادهای دنیاپسندی که شرکتهای جدید در خاور میانه تنظیم کردهاند خواهان بشود و پافشاری کند مثلاً دولت باید خواستار بشود و ادعا کند که این شرکت بر اساس ۵۱ سهم و ۴۹ سهم قرار گیرد و این نفتی که متعلق به ما است و در زیر زمین ما است این سرمایه قرار بگیرد و ۵۱ درصد مال ما میشود و ۴۹ درصد متعلق به شرکت نفت تا ما ابتکار عملیات را در دست بگیریم و حتی جداً یک تضمین بینالمللی از شرکت نفت بخواهیم برای این که اگر قراردادی بسته شد که به آن عمل کنند اینها را نباید آقایان وحشت کنند که چون شرکت نفت است ما نمیتوانیم سرش فشار بیاوریم ما زورمان به شرکت نفت نمیرسد، اگر ما بخواهیم کار کنیم اگر ما موقعیت خودمان را در دنیا تشخیص بدهیم که چقدر حساس است خیلی بیش از اینها میتوانیم استفاده کنیم فراموش نفرمایید در چند وقت پیش که این پیمان آتلانتیک مطرح بوده دولت دانمارک نخست وزیرش مسافرت کرد و گفتند که میپیوندد به پیمان چند روز بعد هم یک خبری در روزنامهها نوشتند خبر خلاصه این بود که دولت دانمارک از امریکا تقاضای ۳۰۰ میلیون دلار اسلحه خواهد کرد البته برای آقایان که وارد در جریان امور هستند واضح است که قبل از آنکه نخست وزیر دانمارک مسافرت کند برای پیوستن به پیمان آتلانتیک موضوع اسلحه حل شده بوده و بعد رفته است به این که دانمارک تقاضا کند و مثلاً دولت آمریکا هم بگوید نمیدهیم و هزاران امتیاز دیگر شما وضعیت دانمارک را بسنجید با وضعیت مملکت ما دانمارک تنها موقعیتی که دارد از لحاظ آن تنگه شمالیش است که اسمش را بنده چون حافظه زیادی ندارم خاطرم نیست و این پولی را که میگیرد پول خون احتمالی اهالی دانمارک است در صورتی که یک جنگی بین شوروی و امریکا انگلستان واقع بشود آن وقت ما بیاییم یک امتیازات بالاتری قائل بشویم چرا؟ برای این که به ما بگویند سلام علیکم احوال شما چطور است در صورتی که ما با این موقعیتی که داشتیم اگر به اندازه نصف ملت ترک رجالی داشتیم ما میتوانستیم ترازو دار سیاست خاور میانه باشیم، ما میتوانستیم بین روسیه و انگلستان و امریکا حکم باشیم ولی متأسفانه ما تمام هم و غم خودمان را صرف یک چیزهائی میکنیم که آدم حیرت میکند و تأسف میخورد، نصف وقت ما صرف یک حملات شخصی میشود نصفش صرف نبودن نان و نبودن شکر میشود نصفش هم صرف این که میخواهیم دو شیلینگ برای نفت چانه بزنیم ولی خدا شاهد است که اگر ما یک قدری بیشتر توجه داشتیم.
یک قدری بیشتر شجاعت داشتیم یک قدری کمتر دلبستگی به مقامات داشتیم میتوانستیم استفادههای خیلی بزرگ بکنیم میتوانستیم خیلی بیشتر از آنچه که ترکیه امروز استفاده کرده استفاده بکنیم سر آقایان را خیلی بدرد آوردم ولی اجازه میخواهم این یک کلمه را هم عرض بکنم. در اواخر جنگ گذشته موقعی که کار آلمان تمام شده بود ولی هنوز کار ژاپن تمام نشده بود یک مجلهای به دستم رسید که در روسیه چاپ میشود اگر آقایان میخواهند استفاده کنند که بنده مجله روسی میخوانم استفاده بکنند اسم این مجلهتان نو بود یا تان مدرن که ظاهراً مجله آزادی است ولی بطوریکه میدانیم در آنجا هم مثل بعضی ممالک دموکراسی دیگر هیچ چیزی بدون اجازه بعضی مقامات و نظر بعضی مقامات منتشر نمیشود و این مجله بخصوص ارگان رسمی کمیته خارجی روسیه است این مجله را من آن شمارهاش را دارم یک حمله شدیدی به ترکیه کرده بود که من یقین حاصل کردم که جنگ که تمام شد اولین کاری که بکنند حساب ترکیه را فوراً تصفیه میکنند نوشته بود که این ترکها بیش از جنگ از ما استفاده کردند از آلمان استفاده کردند از فرانسه استفاده کردند از انگلیس استفاده کردند از امریکا استفاده کردند اینها اصلاً چرا این کارها را کردند این را با یک بغض و کینهای نوشته بود که من وقتی که تنها بودم و میخواندم یقین کردم که جنگ که تمام شد اینها یک تصفیه حسابی با ترکها خواهند کرد جنگ هم تمام شد نه اینها زورشان رسید که تصفیه حسابی بکنند و نه آنها، نه این که ترکیه میدانند که چکار بکنند ترکیه در این جنگ چه چیزها به دست آورده است چقدر پول گرفت، چه چیزها برایش به خرج خودشان ساختند آن وقت ما میخواهیم دلمان را خوش کنیم که بیایند ۲۵۰ میلیون دلار بما قرض بدهند ببینید ترکیه مفت و مسلم چقدر گرفت از اینها و باور کنید آقایان خدا شاهد است که وضعیت ما به مراتب حساستر از وضعیت ترکیه است (صحیح است) باور بکنید این حرفی که میگویند ترکیه چون در دهانه
بسفر قرار گرفته وضعیتش حساستر است خدا میداند که وضعیت ایران اقلاً ۵ مرتبه حساستر از ترکیه است و ما اگر یک رجالی داشتیم که حقیقتاً علاقمند بودند و نمیخواستند که این کرسیشان را دو دستی بچسبند و فلان کس و فلان کس از آنها بدشان نیاید (صحیح است) مطمئن باشید که ما استفادههای خیلی بزرگ میتوانستیم بکنیم ولی افسوس ...
نایب رئیس- آقای دکتر بقائی تأمل بفرمایید اکثریت نیست (پس از چند لحظه عده کافی شد) بفرمایید.
دکتر بقائی- ... مثلاً اگر با تدبیر لازم دولت ایران بتواند سهام دار عمده شرکت نفت ایران و انگلیس بشود و این حق مشروع را بگیرد ... بلی، میتواند آقای عدل، نخندید. این از نداشتن جرأت است که میخندید. میتوانید خدا شاهد است دولت ایران میتواند این کار را بکند ولی شرطش این است که بایستیم و حق خودمان را بخواهیم و از این وضعیت فعلی دنیا استفاده بکنیم. نخندید این از نداشتن جرأت و نداشتن اندیشه قوی است که ما نمیتوانیم یک قدری بالاتر را ببینیم میگوییم از سیاست انگلیسها مگر میشود؟ ما سگ کی هستیم که بتوانیم اقدام بکنیم ولی میشود آقا، میشود، سیاست انگلیس امروز سیاست ۲۰ سال انگلیس نیست سیاست انگلیس امروز به دم سیاست امریکا بسته شده ولی ما نمیتوانیم استفاده کنیم، ما ترسو هستیم ما شخصیت نداریم ما جرأت اندیشه نداریم و الّا اگر داشتیم تمام اینها میشد ولی یک کل ویسیو، یک دور و تسلسلی است که ما جرأت نداریم (مکی- زبان روزنامهها بریدهاند برای این که ساکت باشند) و جرأت نمیکنیم حق مشروع خودمان را بخواهیم و الّا اگر اقلاً به عنوان حقالارض که جزء بزرگترین و واقعیترین سرمایههایمان باشد یا صاحب نصف به علاوه یک سهام بشویم از نفوذ سیاسی و اقتصادی بیگانگان همواره مصون خواهیم بود و یک قدم مؤثری در راه استقلال حقیقی ایران برخواهیم داشت و سیاست مستقل اقتصادی ایران را تأمین کرد ولی چه کنیم که میترسیم میگوییم مگر میشود؟ شرکت نفت است مگر میشود ما صحبت کنیم؟ بلی میشود و الله میشود در این موقع بیش از هر وقت ما میتوانیم این کار را بکنیم ولی این علتش این نیست که وقتی نماینده شرکت آمد این طوری تعظیم بکنیم به او بگوییم آقا محض الله تصدق سر اولادتان دو شلینگ به ما بدهید ما باید بایستیم و بگوییم که نصف به علاوه یک سهام را به ما بدهید ما میتوانیم آقا ترکها را تاریخشان را ببینید مگر آنها چه کار کردند؟ اینها همان ترکهایی هستند که تا چند سال پیش خودتان میدانید چطور بودند حالا دارند این قدر استفاده میکنند آخر بروید اینها را یک قدری مراجعه کنید در این دایره قکر کوتاه نمانید مگر میشود؟ بلی میشود، یک قدری جرأت لازم دارد (صحیح است) و یک قدری شجاعت در اندیشه ما باید از گذشته عبرت بگیریم همان طور که شوکت در گذشته به اجرای مفاد قرارداد اعتنایی میکرد در آتیه نیز همان قسم رفتار خواهد کرد و بدین طریق اگر ما یک تضمین بینالملی صحیحی برای اجرای همین مواد ناقص قرارداد نفت هم به دست نیاوریم برنامه اقتصادی هم روی آب خواهد بود راجع به برنامه اقتصادی دولت دوست عزیز من جناب آقای مکی یک اظهاراتی در آن مورد کردند و من نمیخواهم که بر گردم ولی این موضوع را بنده تأیید میکنم گفتار ایشان را مه دول اقتصادی بزرگ دنیا هرگز به میل خودشان حاضر نخواهند شد یک چنین بازار بنجل خر بیشعودی را از دست ندهند. فکر بکنید چه چیزهایی وارد این مملکت میشود یک خرده توجه کنید ببینید چه چیزهایی که در مملکت ساخته میشود و بعد میبینید به همه نمیرسد جیرهبندی میکند آن وقت گرو گر میآورند اینجا آب میکنند تشریف ببرند یک روز در خیابان اسلامبول ببینید چنین بازار احمقی را کدام دولت از دست میدهد کدام دولت صنعتی این بازار را از دست میدهد و میگذارد که ما یک برنامه صحیح ۷ ساله را عملی کنیم و دیگر احتیاج به آنها نداشته باشیم حالا من نمیخواهم راجع به این موضوع چیزی بگویم که نگویند نا امید است باز از لحاظ شوکت نفت موضوع مهم دیگری هست که هیئت دولت هم در مذاکرات خودشان اشاره کردهاند و آقایان اطلاع دارند که مقادیر معتنابهی از محصول شرکت نفت ایران را شرکت به بهای فوقالعاده نازلی به وزارت دریاداری انگلیس فروختهاند و این معامله گرچه برای دولت انگلستان که متأسفانه سهام دار عمده شرکت میباشد متضمن سود فراوانی است ولی برای ما هیچ فایدهای ندارد (امیرتیمور- به مفت میدهند) بلی و میدانید که چه جواب دادند، وقتی دولت مذاکره کرده گفتهاند در آن موقع که این قرارداد بسته شد ما به همین قیمت میفروختیم وچون در آن موقع هیچ چیز نگفتید پس معلوم میشود که قبول داشتید آقایان اطلاع دارند که در آن موقع وضع دولت ایران چطور بود و من میدانم که دولت روحش خبر نداشته است از این قضیه و الّا من مطمئنم که اگر از یک چنین چیزی شاه فقید اطلاع میداشتند مسلماً پا فشاری میکردند که لااقل دولت ایران هم همان حق را بگیرد ولی به این استناد شرکت میگوید که حرف شما مفت است و وارد نیست (مسعود ثابتی- تنی ۷ شلینگ میدهند) ولی من نمیدانم دولت وملت ایران که صاحب حقیقی نفت میباشد چه گناه و تقصیری کردهاند که باید خسارت این معامله شرکت نفت را با وزارت دریاداری انگلیس متحمل شوند مخصوصاً در این بابت از دولت سؤال میکنم و میخواهم بدانم که چه جوابی برای این مطلب دادهاند یکی دیگر از مسائلی که از لحاظ درآمد قصور دولت را ثابت میکند از جهت استفاده و بهرهبرداری از منابع بیکران ثروتهای فلاحتی و زیرزمینی ایران با اتخاذ تصمیمات عملی و سیاست اقتصادی و بازرگانی متناسبی است البته آقایان خواهند گفت که دولت چکار میتواند بکند و دستش بسته است و همین جوابهایی که همیشه میدهند بنده یک مثالی میخواهم حضور آقایان عرض کنم که یک قدری آقایان محترم توجه بفرمایند بنده اینجا یک مجلهای دارم یعنی یک گزارشی است به اسم گزارش سرنین سه ماهه تطبیق عملیات برنامه به اصطلاح اصلاح وضعیت اروپا در فرانسه آقایان میدانند که فرانسه بدبختترین مملکت اروپا شده و ۴ سال تحت اشغال بود و وضعیت بدبختی فرانسه را دیگر لازم نیست تشریح بکنم آقای باتمانقلیج نوشتهاند چرا از دولت نمیخواهید نفت شمال را استخراج کند این بزرگترین موضوع است البته تصدیق میکنم که این یک موضوع خیلی بزرگی است آقای باتمانقلیج ولی در این راهی که دولت میرود قاچ زین را بگیرد پیشکشش اول این کار را اصلاح بکند بعد به اصلاح دیگری بپردازد یا دست به یک کار دیگری بزند (باتمانقلیج- این آسان تر است)
اول وضعیت نفت جنوب را درستش بکنند بعد بروند سر حساب نفت شمال عرض کردم در مورد سیاست عمرانی و هدفهای دولتها به یک مثال بسیار زنده و خیلی تعجب آوری برای آقایان محترم عرض میکنم. آقایان هم میدانند که ملت فرانسه در طی جنگ اخیر تحت چه شکنجه و انقلاب و اضطراب و فقر و از هم پاشیدگی قرار گرفت ولیکن همین فرانسه بلافاصله بعد از خاتمه جنگ با تمام تشنجات سیاسی و نفوذ حزب کمونیست که برای پیشرفت هدف و مرام خود از هم گونه تضییق و سابوتاژ و ایجاد نارضایتی فروگذار نمیکرد با کمال صمیمیت به همت نیروی سوم یعنی ائتلاف احزاب میانهرو که همواره با دست راستیها و دست چپیهای افراطی به مبارزه پرداخته بود و بالاخره هم موفق شدند موجبات آبادی و رفع مشکلات خود را فراهم کردند. این گزارشی که عرض کردم حضور آقایان مورخ ۱۱ ماه مه ۱۹۴۹ است که از مقامات رسمی نخست وزیری فرانسه سرچشمه میگیرد و مربوط به نتایج مثبت همکاری با نقشه مارشال در اروپای غربی میباشد
این گزارش نتیجه پیشرفتهای سه ماهه فرانسه در شئون کشاورزی، صنعتی، تجهیزات جنگی، بازرگانی خارجی و طرازنامه، تحولات اجتماعی از حیث تثبیت قیمتها و کارمزد، سیاست مالی دولت، کلمهیی که اصلاً برای ما وجود ندارد، سیاست مالی دولت و تشریک مساعی فرانسه را در امر تعاون اروپای غربی نشان میدهد. قیمت آخر این گزارش که به عنوان نتیجه ذکر شده عیناً به استحضار هیئت محترم دولت و آقایان محترم نمایندگان میرسانم تا بدانند در همین جهان پر آشوب و پرمصیبت، دولتهای غیور و وطنپرستی هستند که با وجود مشکلات فوقالعاده، و ظایف و مسئولیتها ی خود را حسن نیت کامل و همت خستگیناپذیر در راه سعادت ابناء ملت خود داده و از هیچ گونه فداکاری فرو گذار نمیکنند. اینک متن نتیجه گزارش، در پرتو کمک ممالک متحده امریکا و حفظ تعادل واردات و صادرات و همچنین به واسطه محصول فراوان امسال و آثار مطلوب آن کشور فرانسه توانسته است طی آخرین سه ماهه سال ۱۹۴۸ نتایج شایان توجه سه ماهه گذشته را تثبیت و تسجیل نماید با وصف آن که دوره مورد نظر با تشنجات صتعتی مانند اعتصاب عملهجات ذغال سنگ طی ماه اکتبر که چندین هفته به طول انجامید، مواجه بوده است عمل انرژیک دولت اعتصابات مزبور را به نحو رضایت بخشی خاموش کرده و اثر آنرا در اقتصادیات فرانسه خنثی نموده است. از حیث محصولات نتایج حاصله طی شش ماهه گذشته تأیید گردیده و در زمینه فلاحت به نسبت ۰۲۸. ۰ از سال گذشته بهبودی حاصل شده است این را توی پرانتز تذکر میدهم که آقایان مطمئن باشند که دولتهای فرانسه هیچ وقت نمیتوانند قدرت دولتهای ما را داشته باشند. دولتهای ما اگر بخواهند به مراتب قدرتشان از دولتهای فرانسه بیشتر است ولی با وجود تمام کارشکنیها و عدم قدرتهایی
که داشتند این نتایج را گرفتهاند. (دهقان- حالا بودجه فرانسه مطرح است؟) بله آقا محصولات صنعتی با وجود اعتصابات کارگران ذغال سنگ شاخص صعودی به ۱۱۵ رسیده است. در نتیجه نظر به این که مازاد به نحو رضایتبخشی رونق یافته بالا رفتن قیمتها کمتر از سال گذشته محسوس، میباشد (یکی از نمایندگان- در کجا؟) در فرانسه، در پاتریس که یکی از گرانترین شهرهای دنیا بود و الان ارزانتر از تهران است. جناب آقای وزیر دارایی رویهمرفته در بازار خوار بار و آذوقه بهبودی قابل توجهی حاصل گردیده است. اوامر اکید دولت از تبذیر بانکها در امر اعطای اعتبارات به تجار جلوگیری کامل نموده ... مگر میشود دولت دستور به بانکها و جلو اعتبار تجار را بگیرد؟ ... و موجب تثبیت نرخها و حتی نزول قیمتها گردیده است. فعالیتهای دولت با وجود مشکلات اقتصادی، سیاسی و بازرگانی موجبات اعتماد را فراهم آورد و جمعآوری قرضه عمومی صد میلیارد فرانک که تاکنون اعتبار آن نیز تأمین گردیده است بهترین دلیل اعتماد ملت به عمل دولت میباشد. و تعادل مالی کشور از این راه تأمین گردیده است .. ما که همیشه خودمان را تشبیه میکردیم به فرانسه، حالا یک قدری تشبیه کنیم، در صورتی که وضعیت فرانسه بدتر از وضعیت ما بود در موقع جنگ .. معذلک از بسیاری جهات نگرانیهای دولت باقی است.
طرازنامه پرداختها به واسطه عدم تعادل بازرگانی کسری معتنابهی نشان میدهد. در هر حال کمک امریکا به تنهایی برای حل کلیه مسائل و مشکلات مالی و اقتصادی فرانسه کافی نیست و نمیتواند تعادل مبادلات و معاملات فرانسه را با کشورهای دنیا تأمین نماید این مشکل فقط در حدود سازمان تعاون اقتصادی اروپا حل میباشد. و کشور فرانسه صمیمانه با این سازمان بزرگ اقتصادی همکاری نموده و بیش از هر کشوری آرزومند است. که همواره بسط و توسعه همکاری تعاونی موجبات بستگی و هم آهنگی کشورهای اروپایی را فراهم کند... ملاحظه میفرمایید که چطور یک کشور شکست خورده یک ملتی که مدت چهار سال تمام در زیر چکمههای هیتلر زجر میکشید و باید خود آقایان یا از کسانیکه در موقع جنگ آنجا بودهاند اطلاع یافته باشند تا بدانند که معنی زیر چکمههای هیتلر زجر میکشیدند یعنی چه؟ و هستی و نیستی خود را در جنگ خانمانسوز اروپا از دست داد امروز با سربلندی و شجاعت سخن میگوید و سیاست دوراندیش خود را برای تأمین آتیه درخشان و زندگی جدید به کار میاندازد من برای دولتهای ایران صمیمانه آرزوی چنین مسلک و طریقتی را میکنم و تمام نگرانی من از این است که دولتها در ایران یک سیاست خاصی در پیش میگیرند و اگر کار اساسی و دوراندیشی را شروع نمایند دولتهای دیگر حتماً آن را تخریب کرده از از بین میبرند. همچنان که عرض کردم خرج تراشیدن آسان است و دولت همواره میتواند برای آن دلایل منطقی و غیرمنطقی ابراز نماید و به نحوی موضوع را مهم جلوهگر سازد ولی چیزی که مشکل است و از عهده دولتهای ناسپاس و بیحال و بیعلاقه خارج است ازدیاد درآمد کشور از طریق وصول مالیاتهای مشروع از تجار و شرکتهای داخلی و خارجی است که خون ملت را میمکند و با جمعآوری میلیونها ثروت بادآورده مالیاتهای سنگین خود را با پرداختن چند هزار تومانی رشوه و انعام از چنگ دولت نجات میدهند و هیج مرجعی هم برای تعقیب اینان نیست چیزی که برای دولتهای بیعلاقه و پشت هم انداز مشکل است وصول و تأمین وسایل به کار انداختن دستگاههای مولد ثروت و سودآور کشور اعم از فلاحتی و معدنی و صنعتی میباشد که تنها موجب وفور نعمت و رفاه و آسایش اهالی کشور میتواند بشود ولی متأسفانه هیچ یک از اینها را ما از این دولتها نمیتوانیم انتظار داشته باشیم.
همه اینجا میآیند و حرف به ما تحویل میدهند اشکالات را به رخ ما میکشند ولی عمل مثبت متأسفانه نمیکنند. موضوعی که میخواستم تذکر بدهم اگر آقایان میل داشته باشند یک رسیدگی راجع به این موضوع بکنند این است که در این برنامه هفت ساله اگر ما در نظر میگرفتیم که یک کارخانه اتومبیلسازی البته نمیگویم که فوری یک کارخانه فرد در مملکت ایران درست کنند ولی اگر ما یک سیاست عاقلانهای در نظر میگرفتیم که کمکم وسیله جلب یک کمپانی اتومبیلسازی را به ایران فراهم میکردیم یک منافع بزرگی نصیب ملت ایران میشد و به طوری که شنیدهام سابقاً در وزارت جنگ چنین پیشنهادی شده بود موقعی که دولت میخواست چهارصد کامیون بخرد. ولی به عللی این موضوع عملی نشد این مربوط به سابق است این را فقط میخواستم از لحاظ تذکر عرض کرده باشم آقای مکی یادداشتی نوشتهاند که بنده راجع به توقیف روزنامه ستاره یک اشارهای بکنم. ولی بنده میدانم جناب آقای مکی (یکی از نمایندگان- اشاره شده) فایدهای ندارد چون بنده دو ماه است با این دستگاهی که راجع به کار مطبوعات است سر و کار دارم و میدانم که حقیقت چیست؟ حقیقتش اینست که باید دراین مملکت خفه شد و حقایق را نگفت من یک نماینده مجلس هستم یک نماینده اقلیت هستم (دهقان- اقلیت به چه معنی؟) (مکی- به این معنی که شما اکثریت هستید و ما اقلیت) (دهقان- آخر یک اقلیت دیگری هم هست) آن هم مانعی ندارد. عرض کنم که بنده دو ماه است که در صدد گرفتن اجازه انتشار روزنامه هستم چندین اشکال پیش آمد کرد ولی تمام این اشکالات را رفع کردم آخرش گفتند آقا شما حقوق میگیرید هر چه ما رفتیم گفتیم آقا نماینده مجلس حقوق نمیگیرد مقرری میگیرد گفتند آقا نه خیر این حقوق است و سؤال کردیم از مجلس و به ما باید رسماً بنویسند که حقوق نیست. بنده برای این که این اشکال را هم رفع کنم، در جلسه گذشته آقایان به خاطر دارید که اعلام کردم پشت این تریبون که از حقوق خودم صرفنظر میکنم (دهقان- یعنی از مقرریتان) این موضوع را به وزارت فرهنگ تأئید کردم که از این تاریخ برای انتشار روزنامه من از گرفتن مقرری مجلس صرفنظر میکنم (مسعود ثابتی- آقا این سابقه بدی میشود) سابقه بد یعنی چه آقا الان ۶ نفر از نمایندگان همین مجلس دارند مقرری میگیرند و روزنامه منتشر میکنند به آنها هیچ چیزی نمیگویند ولی قانون را به رخ بنده میکشند برای این که من حق ندارم صدای مردم را یا صدای خودم را در این مملکت سراسر آزاد پر از عدالت اجتماعی اظهار بکنم من حق ندارم آقا، من میگویم به وزارت فرهنگ نوشتهام که من از گرفتن مقرری با وجود این که همه دوستان من میدانند کمال احتیاج را به آن مقرری دارم صرفنظر کردم که بروم از عقیدهام دفاع کنم حالا میآیند جواب میدهند این که در قانون نوشته است به هیچ عنوان حقوق نگیرند این ناظر به شغل است یعنی بایستی شغل نداشته باشد، شما اگر میخواهید روزنامه بنویسید نه تنها مقرری نگیرید باید از شغل وکالت هم استعفا بدهید این جوابی است که به من دادهاند
مسعود ثابتی- آقا این حرفی بیمعنی است (زنگ رئیس)
نایب رئیس- بگذارید آقا صحبتشان را بکنند بیمعنی و با معنی به شما مربوط نیست
مسعود ثابتی- آقا چرا تغییر میکنید نباید این حرف را بزنند این حرف بیمعنی است.
نایب رئیس- بگذارید صحبتشان را بکنند آقا بفرمایید در بودجه که مطرح است صحبت کنید.
دکتر بقائی- بنده در این مملکت آزاد پر از عدالت اجتماعی حق ندارم روزنامه بنویسم مگر این که از شغل وکالت مجلس استعفا بدهم این را کجا باید گفت وکیل مجلس حق ندارد در سیاست مداخله بکند ای مشیرالسلطنه روحت شاد که وقتی این حرف را زدی همه خندیدند که نفهمیده حرفی زده حالا هم این حرف را باید از دکترهای حقوق بشنویم نه از مشیرالسلطنه مستبد و مستبدزاده این را باید از دستگاه تحصیل کرده بشنویم این را باید از وزارت فرهنگ بشنویم که وکیل مجلس چون نوکر دولت است حق ندارد روزنامه بنویسد بله اگر ما نوکر دولت نبودیم روزمان بهتر از این بود، اگر نوکر دولت نبودیم این طور دولتی را هم تحمل نمیکردیم...
نایب رئیس- آقای دکتر بقائی نماینده مجلس مستخدم دولت نیست.
دکتر بقائی- این را به من میگویید؟ توی دهن آنها بزنید چرا جلوی من را میگیرید؟ من باید این قسمت را به دنیا اعلام کنم که یک نماینده اقلیت مجلس شورای ملی ایران دو ماه است در یک مملکتی که قانون مطبوعات امتیاز روزنامه را هم لغو کرده یعنی همه آزادند و این نماینده اقلیت استاد دانشگاه هم هست این شخص حق ندارد روزنامه بنویسد اول گفتند چون مقرری میگیری و مقرری حقوق است از آن صرفنظر کردم حالا میگویند مقرری ناظر به شغل است اگر از وکالت مجلس هم استعفا کردی آن وقت میتوانی روزنامه بنویسی (دهقان- شما استاد دانشگاه هستید شغل دولتی دارید) این چه حرفی است آقای دکتر مصباحزاده هم شغل دارند و روزنامه مینویسند بنده چکار کنم در این مملکت رهبر حزب سوسیالیست ایران میتواند روزنامه رسمی داشته باشد (دکتر عبده- مربوط به حزب سوسیالیست نیست جعل کرده) نوشته است این بالا نوشته است (دکتر عبده- غلط کرده) ولی من که وکیل هستم سرمایهای که کسی را بخرم و بگذارم برایم روزنامه بنویسد ندارم دوستان من هم حاضرند برای فداکاری خودم به خودم اجازه نمیدهم که آنها را توی آتش بیندازم چون من یک راهی را گرفتهام و دارم پیش میروم هر چه خدا بخواهد همان میشود ولی دوستانم را نمیخواهم به آتش بیندازم من یک وکیل اقلیت حق ندارم روزنامه بنویسم و این موضوع را جناب آقای دکتر زنگنه دکتر در علم حقوق، رئیس دانشکده
حقوق ایران و وزیر فرهنگ ایران گفتهاند من این مطلب را تا آخرین روز مجلس در این مجلس فریاد خواهم زد تا آن معلمین شما که درس حقوق و عدالت به شما دادهاند تأسف از چنین شاگردی بخورند. شما دکتر حقوق هستید، رئیس دانشکده حقوق هستید شما که درس حقوق و عدالت اجتماعی به شما دادهاند تأسف از چنین شاگردی بخورند شما که دکتر حقوق هستید. رئیس دانشکده حقوق هستید و وزیر فرهنگ این مملکت هستید از حق یک وکیلی نمیتوانید دفاع کنید برای این که ضعیف هستید برای این که آقای ساعد هم ضعیف هستید و سایرین هم ضعیف هستند و الّا وضع مملکت ما بهتر از این بود (مکی- آزادی است آقا اینها را میگویند آزادی) پس آقایان تمام این حرفها به مصداق آواز دهل شنیدن از دور خوش است برای فریب دادن و سرگرم کردن ملت فقیر و مسکین و بیچاره ایران و به منظور مبارزه سطحی با شیوع و رسوخ افکار مسموم اشتراکی است و اساس مستحکمی ندارد در صورتی که بنده تکرار میکنم که ما باید با مرام اشتراکی مبارزه کنیم ولی راه مبارزه این نیست و نباید هم موقعیت خودمان را به این ارزانی بفروشیم (در این موقع جلسه از اکثریت افتاد)
نائب رئیس- آقای دکتر تأمل بفرمایید (پس از چند لحظه اکثریت شد) بفرمایید.
دکتر بقائی- تمام موضوع جناب آقای دکتر عبده برای این است که دوره مجلس تمام شود چون بنده با این وضعیت مصونیتی که دارم اگر روزنامه منتشر کنم کسی نمیتواند مرا توقیف کند ولی وقتی که انشاءالله این عید فطر که رسید چندین عید است هم برای ملت هست هم برای دولت هست (دهقان- چطور من نماینده مجلس هستم و روزنامه مرا توقیف کردند) و هم عید برای همه است آن وقت میتوانند توقیف بکنند و حالا نمیتوانند بکنند البته طرح میآورند در هیأت دولت مذاکره میکنند بیشتر ازاین من حرفهای زیادی زدم یک روز خدمت آقای دکتر زنگنه عرض کردم که می دانم شما اجازه هم بدهید شهربانی و دادگستری نخواهند گذاشت آنها میروند در تمام مطبعهها و از آنها التزام میگیرند و تازه با آنها هم باید یک کشمکشی بکنیم ولی من شایسته نمیدانم که این وزارت فرهنگ در این موضوع داخل شود اداره کل نگارش داخل شود، من این را نمیخواهم چون فرهنگی هستم و بالاخره کار من در فرهنگ است سابقه من در فرهنگ است خدمتی که میتوانم بکنم در فرهنگ است نمیخواستم اسم فرهنگ وارد این موضوع شود میخواستم بیایم اینجا بگویم شهربانی التزام گرفته از مطبعه و حکومت نظامی دستور داده است روزنامه مرا چاپ نکنند ولی حالا مجبورم چون فقط بیست روز داریم البته خواهند گفت در هیئت دولت طرح میکنیم از مجلس تفسیر میخواهیم خودشان میدانند ما هم میدانیم وشما هم می دانید خدا بیامرزد دکتر سید ولی الله خان نصر معلم یک عدهای از آقایان هم بود شعری را میخواند و میگفت من هم میدانم شما هم میدانید سگه هم میداند جالا این قضیه است همه میدانید مقصود این است که دوره مجلس با این افتضاح ...
نائب رئیس- آقای دکتر بقائی داخل در بودجه صحبت کنید.
دکتر بقائی- چه داخل بودجه بشوم آخر شما این را چه جواب میدهید؟.
نائب رئیس- آخر یک آئیننامهای هست، یک دفعه فرمودید این مذاکره را ...
دکتر بقائی- بنده این را تا آخر مجلس باید صحبت کنم.
نائب رئیس- این را اگر میخواهید قبل از دستور صحبت کنید، اما شما راجع به بودجه مملکت دارید صجبت میکنید این یک دفعه هم که فرمودید آقایان متوجه شدند حالا اگر بخواهید تا آخر دوره حرف بزنید ...
دکتر بقائی- نخیر مطمئن باشید که همین جلسه تمام میشود ولی این هم کاملاً راجع به بودجه است که پول این ملت فقیر را میگیریم و صرف دستگاههای دولتی میکنیم که صدای مردم را خفه کنند (مکی- کاملاً صحیح است) این است خلاصه ملت کارهای بسیار مؤثر عمرانی که به چشم دیده شود و با لذت و مسرت دل اهالی مملکت حس بشود لازم دارد نه حرف نه سازمان و مشاوره و مصاحبه و نطق و دستور و فرمایشات و غیره و غیره عمل نیست عمل مؤثر ایجاد کار رفع مظالم مبارزه با دزدی و ارتشاء آیا این چنین کارها در حساب دولت فعلی وجود دارد یا خیر؟ ... اقرار کنید که خیر در اینجا یک موضوعی به خاطرم رسید که چند روز پیش شنیدم و میخواهم خواهش کنم که جناب آقای وزیر دارایی راجع به این قسمت تحقیقات صحیحی بکنند و نتیجهاش را به مجلس اطلاع بدهند یعنی این عرض بنده جنبه سؤال دارد شنیدم چون مدرک ندارم نمیتوانم به طور قطع بگویم آقایان میگویم شنیدم که در چندی قبل وزارت دارایی شکری به امریکا کماند داده، ده هزار تن به یک کمپانی کماند داده (حاذقی- سفارش داده) بله سفارش داده بود متشکرم ۱۰ هزار تن به یک کمپانی و ضمناً به بانک ملی نوشته بود که پول این را به فلان شعبه فلان بانک حواله کند از قرار معلوم در بانک ملی اشتباه میشود و به جای این که پول را به آن شعبه معین حواله بدهند به یک شعبه دیگری حواله میدهند ولی چون جواب قبولی دولت به آن کمپانی رسیده بود و میتوانم حضور آقایان محترم اسم این کمپانی را عرض کنم (لیتل اند کریستمن) این کمپانی به اعتبار تلگراف قبول از طرف بانک ملی به نمایندگی وزارت دارایی قبل از این که اعتبار باز شود چون اشتباهاً رفته بود قبل از این که اعتبار باز شده باشد اقدام به بارگیری و کرایه کشتی میکند برای حمل (در این موقع مجلس از اکثریت افتاد).
[۳- موقع جلسه بعد ختم جلسه]
نائب رئیس- از قراری که گفته میشود عده کافی در خارج از جلسه هم نیست و آقایانی که بدون اجازه مجلس را ترک میکنند و مجلس را از اکثریت میاندازند باید مشمول جریمه بشوند و مطلب دیگری که میخواستم خدمت آقایان عرض کنم این است که تعیین جلسه آن است که رئیس در پشت میز ریاست میگوید بعضی از آقایان میگویند که در رادیو چنین شنیدم و در روزنامه چنان خواندم این عذر پذیرفته نمیشود رادیو و روزنامه برای تعیین جلسه هیچ وقت دلیلی برای جلسه آتیه نیست و دلیل تعیین رئیس است. جلسه فردا چهارشنبه چهار ساعت قبل از ظهر دستور بودجه. (مجلس چهل دقیقه بعد از ظهر ختم و به روز چهارشنبه موکول گردید)
رئیس مجلس شورای ملی- رضا حکمت
شماره ۷۸۲ روز و دستور جلسه ۱۳۲۸/ ۴/ ۱۴
حسب دستور ریاست محترم مجلس شورای ملی نظر به ماده ۹۳ ایین نامه داخلی مجلس شورای ملی روز و ساعت تشکیل جلسه آتیه برای درج در روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ذیلاً اطلاع داده میشود.
روز تشکیل جلسه- چهارشنبه ۱۵ تیر ماه ۱۳۲۸
ساعت تشکیل جلسه- چهار ساعت قبل از ظهر
دستور جلسه:
بقیه شور در گزارش کمسیون بودجه راجع به بودجه سال ۱۳۲۸ کل کشور
اداره دفتر ریاست مجلس شوارای ملی