مدح آن سرور بیدل شیرازی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۳۱ توسط M rastgar (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو




این منم یارب به بزم دوست محرم گشته ام بیخود از پیمودن جام دمادم گشته ام




زاهدان سجاده ام از فخر بردندی به دوش این منم کز عشق او رسوای عالم گشته ام




من که رُفتم گرد مسجد را به مژگان سالها در خرابات مغان اکنون مکرّم گشته ام




تا به سر سودای او آسوده شد خاطر مرا تا به دل تیر غمش آزاد از غم گشته ام




سر خط آزادیم دادند از قید دو کون تا اسیر حلقۀ آن زلف پر خم گشته ام




گر ز بهر گندمی بگذشت آدم از بهشت من برای روی گندم گونی آدم گشته ام




تا که جا بگزید اندر سینه ام پیکان او ایمن از طعن رقیب و فارغ از غم گشته ام




زان دهان نبود نشانی هیچ و من حیران همی از شکر افشانی آن سرّ مبهم گشته ام




هر گرفتاریست غمگین وین عجب باشد که من تا گرفتارش بگشتم شاد و خرم گشته ام




مدح آن سرور کجا و طبع پست من کجا گرچه اندر شاعری بیدل مسلم گشته ام


M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۳۱ (UTC)––––