محتشم کاشانی (غزلیات از رسالهی جلالیه)/وصل چون شد عام از هجران بود ناخوشترک
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات از رسالهی جلالیه) (وصل چون شد عام از هجران بود ناخوشترک) از محتشم کاشانی |
' |
وصل چون شد عام از هجران بود ناخوشترک | خاک هجران بر سر وصلی که باشد مشترک | |
کی نشیند در زمان وصل بر خاطر غبار | گر نه بیزد خاک شرکت بر سر عاشق فلک | |
وصل نامخصوص یار آدم کش است ای همدمان | خاصه یاری کش بود حسن پری خلق ملک | |
یار را با غیر دیدن مرگ اهل غیرت است | غیر بیغیرت درین معنی کسی را نیست شک | |
هرکجا گرمست از تیغ دو کس بازار وصل | میزنند آنجا حریفان نقد غیرت بر محک | |
عاشقی ریش است و وصل دلبران مرهم برآن | وصل چون شد مشترک میگردد آن مرهم نمک | |
بر سر هر نامه طغراییست لازم محتشم | کی بود زیبنده گر باشد دو سر را تاج یک | |
سخن درست بگویم اگرچه میترسم | که آتش از دهنم سر برآرد از اعراض | |
به غیر عهد نهان نیستی ازو دیدم | که بر محبت ما بیدریغ زد مقراض |