مثنوی معنوی/صفت اجنحهی طیور عقول الهی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (صفت اجنحهی طیور عقول الهی) از مولوی |
' |
قصهی طوطی جان زین سان بود | کو کسی کو محرم مرغان بود | |
کو یکی مرغی ضعیفی بیگناه | و اندرون او سلیمان با سپاه | |
چون بنالد زار بیشکر و گله | افتد اندر هفت گردون غلغله | |
هر دمش صد نامه صد پیک از خدا | یا ربی زو شصت لبیک از خدا | |
زلت او به ز طاعت نزد حق | پیش کفرش جمله ایمانها خلق | |
هر دمی او را یکی معراج خاص | بر سر تاجش نهد صد تاج خاص | |
صورتش بر خاک و جان بر لامکان | لامکانی فوق وهم سالکان | |
لامکانی نه که در فهم آیدت | هر دمی در وی خیالی زایدت | |
بل مکان و لامکان در حکم او | همچو در حکم بهشتی چار جو | |
شرح این کوته کن و رخ زین بتاب | دم مزن والله اعلم بالصواب | |
باز میگردیم ما ای دوستان | سوی مرغ و تاجر و هندوستان | |
مرد بازرگان پذیرفت این پیام | کو رساند سوی جنس از وی سلام |